دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

کلمات کلیدی
پیوندها

 

اِنَّها اَسْرَعُ أهْلِی مِیتَةً                  وَلِحا قاًبِی، فَلا تُکْثِر جَزع
فَمَضی وََاتَّبَعَتْهُ والِهاً                                             بَعْدَ غَیْض ٍ جَرَّعَتْهُ وَ وَجَع

فاطمه از دیگر خاندان من زودتر می‌میرد و به من می‌پیوندد، در مرگ او بسیار ناله مکن
پس او رفت و فاطمه از آن پس که خشم و درد را جرعه جرعه نوشیده بود، مشتاقانه بدنبال او شتافت

سید اسماعیل حِمْیَری، شاعر قرن دوم

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۷ خرداد ۸۸ ، ۰۰:۱۷
  • صدرا مجد

شما فکر می‌کنید، کی از روی کی تقلید کرده!؟

راست بالا : مهدی کروبی و غلام‌حسین کرباسچی در انتخابات۸۸
راست پایین : محمود احمدی‌نژاد در انتخابات۸۴
چپ : باراک اوباما در انتخابات 2008 ایالات متحده

بعد از حمایت محمود دولت‌آبادی از میرحسین و انتقادش از سروش و انقلاب فرهنگی
پاسخ عبدالکریم سروش را حتما بخوانید  +
«...
خبر آوردند خفته‌ای است در غاری نزدیک دولت‌آباد که پس از ۳۰سال ناگهان بی‌خواب شده و دست و رو نشسته به پشت میز خطابه پرتاب شده و به حیا و ادب پشت کرده و صدا درشت کرده و با سخافت و شناعت از معلمی به نام عبدالکریم سروش سخن رانده و او را شیخ انقلاب فرهنگی خوانده و دروغ در دغل کرده و متکبرانه با حق جدل کرده است و این همه عقده‌گشایی و ناخجستگی در مجلسی به نام و حمایت از میر حسین موسوی
...»
من عاشق چنین بیانیه‌هایی‌ام! مسجع، ثلیث، کوبنده و غنی!

محسن‌ مخملباف هم از میرحسین حمایت نموده
متن اعلام حمایت او هم خواندنی‌ست +
«...
یاد روزی افتادم در دوره انتخابات آقای خاتمی. ما چندتا مسافر درون یک تاکسی نشسته بودیم و بحث انتخابات خیلی داغ بود و راننده که جوانی بود و به نظر می‌آمد تازه گواهینامه گرفته، هیجان زده بود و از خوشحالیِ گواهینامه‌ای که گرفته بود، بین مسافرها شیرینی پخش می‌کرد. اما بی‌اعتنا به قوانین، با یک غرور زیاد، به شکل خطرناکی رانندگی می‌کرد که نگو و نبین. مسافرها هم بی‌خبر از خطر، سرگرم بحث داغ انتخابات بودند. در بین مسافران زنی بود که می‌گفت:
من رای نمی‌دهم و برایم فرقی نمی‌کند که چه کسی بر سر کار بیاید. من زندگی خودم را می‌کنم.
در همین لحظه ماشین تصادف کرد و سر من و این خانم به شیشه خورد. و هر دو از درد سرمان را گرفتیم. آن خانم که وضعش از من بهتر بود، شروع کرد بر سر راننده جوان فریاد زدن
من کمی که دردم آرام شد و خون سرم را که پاک کردم، گفتم: خانوم شما که از تجربیات درس می‌گیرین، لطفا در انتخابات شرکت کنین و به کسی که فکر می‌کنین حتی یک کمی بهتره رای بدین، و نذارین ماشین مملکت به دست یک راننده‌ای که ناشیه و تجربه نداره و قوانین رو رعایت نمی‌کنه بیفته، و زندگی من و شما و ۷۰میلیون ایرونی دیگه رو به خطر بندازه

...»

بنده خدا، محسن‌خان نگفته‌اند در این تاکسی چه‌جوری نشسته‌ بودند که
 موقع تصادف دو نفر، ایشون و آن خانم، هم‌زمان سرشان به شیشه برخورد کرده!
تازه یادشون نبوده که سال۷۶ و زمان انتخابات آقای خاتمی
 مملکت ما ۷۰میلیون جمعیت نداشته است!

 

  • صدرا مجد

نیم‌ساعت به ۹ مانده، جمعیت چنان می‌آید که گویا نمی‌دانند ۱۰ شروع ماجراست
منتظرم غرفه امانات باز کند که پسری کنارم می‌نشیند
- می‌دونی اینجا نزدیک کجاست؟
- پارکینگ (نقشه را از کیف‌ام در می‌آورم)  ورودی قنبرزاده
موبایلش را بر می‌دارد
- پس کجایی تو؟ من کنار پارکینگ قنبرزاده‌ام. من! نه، تو بگو چی پوشیدی؟ من اول می‌خوام ببینمت، روشن یا تیره؟ چی؟ مانتو سفید؟ توکه سفید نداشتی!
مردم را نگاه می‌کنم: عاشقان کتاب، کتاب‌خوانان، دوست‌‌ها و دست‌ها، بچه‌ها و مامان‌ها، دختر و پسرها، دوست‌داران کتابخانه‌های خوشگل، عاشقان تفریح و البته کتاب هم هست اینجا!
موبایلش زنگ می‌خورد
- من! گفتم که من می‌خوام ... خوب باشه، یه سوئی‌شرت خاکستری، آهان دیدمت، دستت رو شکمته آره!
هم‌چنان‌ حرف می‌زند نگاهی به‌من می‌کند و سری تکان می‌دهد، مثلا خداحافظی، شایدم تشکر

Me & Omid - Tehran Book Exhibition - Photo by Khezrخسته بودم، بعد گشت‌زدن توی ۳۰وخرده‌ای راهرو نشسته بودم روی نیمکت
مردی کمی آن‌طرف‌تر با موبایل‌اش ور می‌رود، گویا خط نمی‌دهد، ریش دارد و چند کتاب کت‌وکلفت زیر بغلش
- مرده‌شورشون را ببرن با این نمایشگاه‌شون
- چرا (فی‌الفور پاسخش را می‌دهم که غافل‌گیرش کنم)
- چرا!؟ صد رحمت به اوون نمایشگاه بین‌المللی، چیه این خراب شده
- به نظر من که این‌جا خیلی بهتره، هم از لحاظ تجمع غرفه‌ها و هم از لحاظ مترو و دسترسی به مصلی
- آره! همش کاره این مرتیکه عوضی‌ست، ک...ه نمی‌خواست اونجا مترو بزنه، ورداشت نمایشگاه را اورد این‌جا
نمی‌دانم چی جوابش را بدهم، غرق استدلالش هستم که می‌گوید:
- عوضی‌تر از این احمدی‌نژاد می‌شناسی؟
تا می‌آیم بگویم آره مثلا ...
اخلاق انتخاباتی‌ام گل می‌کند و حرف‌ام را می‌خورم؛ بالاخره موبایلش خط می‌دهد و موفق می‌شود باطرفش صحبت کند
- حاج‌آقا بخرم جلد ۱۱و۱۲اش را؟ تازه اومده‌ها

لهجه‌اش خاص است، گردن‌بندی نقره‌ای زیر یقه چند دگمه بازش خودنمایی می‌کند، انگار نه انگار صف هست و این همه آدم منتظر
- این البرز را کجا می‌تونم پیدا کنم؟
- یکم صبر کنین (این‌را دخترک اطلاع‌رسان جواب می‌دهد)
- باشه عزیزم، چشم دخترم
اما انگار آشوب است، یکی بهش می‌گوید همین شبستان اما نمی‌فهمد، برایش توضیح می‌دهم:
- این سالن روبرو اسم‌اش شبستان‌ست، تمام ناشران اونجاند، طبق حروف الفبا، برین بگردین، نشر البرز، حرف نون یا حرف الف
- هان! خیلی ممنون پسرم، اصفانی هستی هان؟ آره منم مال جلفام!
لبخندی می‌زند و می‌رود

 

۱۰ساعتی گشت و گذار، تنهای تنها میان این‌همه تن
همه‌اش این سوال در سلول‌های مغزم این‌ور آن‌ور می‌رفت که
چرا ما هیچ مراسم تفریحی نداریم که حاصلش شود این؟


 

  • صدرا مجد

چند سالی می‌شد، فکر کنم حداقل ۴،۳سال
سال‌هایی که پس از نوروزش، اردیبهشت دیگر رنگ تابستان گرفته بود
خرداد که جای خود دارد، چسبیده‌است بدان و حرجی نیستش
اما این اردی‌بهشت
هیچ نشانی‌نداشت از بهشت
چنان گرم و سوزان که همه می‌گفتند خدا به داد رسد تابستان
اما امسال، تقریبا تمام این بیست روز گذشته از آن
یا ابر بوده است یا باد
گاهی آفتاب و لحظه‌ای تگرگ
یا طوفان یا رگبار
و چه‌قدر زیباست این صدای نم‌نم باران بهاری
تند، گذرا و شاداب
غیرقابل پیش‌بینی

رنگ این شب‌‌های وحشت را تواند شست آیا از دل یاران ؟

هر زمانی که فرو می‌بارد از حد بیش
ریشه در من می‌دواند پرسشی پی‌گیر با تشویش

رنگ این شب‌‌های وحشت را
تواند شست آیا از دل یاران ؟

چشم‌ها و چشمه‌ها خشکند
روشنی‌ها محو در تاریکی دل‌تنگ
هم‌چنان که نام‌ها در ننگ
هرچه پیرامون ما غرق تباهی شد

آه باران!
ای امیدجان بیداران
بر پلیدی‌‌ها که ما عمریست در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد ، چیره خواهی شد؟

 

 شعر از فریدون مشیری با نوای محمدرضا شجریان از اینجا بشنوید

 

  • صدرا مجد


تاریخ فراموش می‌شود گاهی!؟

خرداد، ماه ترانه‌سرایی ماست                                   تا بهار یک زمستان باقیست
خاتمی ، معین ، میرحسین ، هاشمی
راست بالا : سخنرانی هاشمی رفسنجانی، خردادماه ۸۴، دانشگاه تهران
راست پایین : حامیان مصطفی معین، تهران، ۹مین انتخابات ریاست‌جمهوری
چپ : سومین همایش موج سوم، حامیان خاتمی و موسوی، اردیبهشت ۸۸، سالن برج میلاد تهران

این پست‌های «هفتمین مرد یا بازهم ششم» ادامه خواهد داشت...
طبیعی‌ست که کمی این‌جا سیاسی شود این‌روزها، پس خرده نگیرید، قول می‌دهم فقط کمی!
عکس‌های کامل سومین همایش موج سوم را از این‌جا و این‌جا ببینید
مهندس میرحسین موسوی متولد ۱۳۲۰ شهر خامنه را در ورژن قدیمی و جدید بیشتر ببینید

 

  • صدرا مجد

اصلا مهم نیست که آخرین بازی لیگ، درحالی‌که یک تساوی می‌خواهی، ۴ گل بخوری و جام را پیش‌کش کنی به آبی‌های پایتخت
و یا درست در بازی آخر لیگ، پس از ۳۴بازی، سرانجام جام قهرمانی را در دقایق تلف‌شده ۷تایی، تقدیم کنی به قرمزهای پایتخت حتی با گل یک اصفهانی

این مهم است که همه بسیج شوند که تو برنده نشوی
درست مثل سوم تیر۸۴، جایی که همه متحد شده بودند که اختناق و وحشت دامان جامعه ایران را نگیرد، حتی همین اصول‌گرایانی که حالا به تقلا افتاده‌اند برای حمایت از پرزیدنت فعلی.
حالا یک‌بار مثل ۳تیر می‌شود و یک‌بار مثل ۶اردیبهشت۸۸ و یا فینال لیگ برتر پارسال نمی‌شود

و این یعنی اینکه تو مهم شده‌ای
همه با هم، از آن صداوسیمای بی‌طرف مخاطب‌محورش گرفته تا ۱۰۰هزار طرف‌دار درون‌ ورزشگاه و ۶۰میلیون عاشق بیرون ورزشگاه {باز خوبه ۱۰میلیون تخفیف دادند!} و حتی مردم خوزستان و فوتبال پاک!
حالا شعار مؤدبانه ورزشگاه شده است: پرسپولیس سرور سپاهانه
و دوست‌داشتنی‌ترش برای پایتخت‌نشینان : تهران عروسیه، اصفان ...سوزیه!
خوب توقع بیشتر از بهترین تماشاگرهای دنیا نیست، ولو تیم‌ محبوب‌شان جلو باشد و برنده
وگرنه شعور و ادبیات‌شان می‌رسید در همان سطح استقلالی‌ها و قضایای حاجی مایلی‌.

خداحافظی سپاهان با آسیا پس از پنج دوره حضور

اما همه این‌ها تا وقتی‌ست که خودمان، خودمان را باور داریم
آقای ساکت با شمائیم، شما که انگ صنعتی بودن و پول‌دار بودن را یدک می‌کشید
آوردن فیرات که خودش معلوم نبود باچه رابطه و ضابطه‌ای کمک علی‌آقا شده بود، گذاردن چرخابی بومی و غیرحرفه‌ای که بقول خودش اداره کردن تیم فوتبال مدرسه‌اش برایش مهم‌تر بود و بعدش آوردن فرهاد‌خان.
مگر هادی اصغری، احمد جمشیدیان، جعفرپور، پاپی و محمود کریمی را نداشتیم که شماره33 قدم‌رنجه فرمودند و همراه فرهادخان تیم‌مان را مزین! همین بهترین گل‌زن تاریخ باشگاه را می‌گویم که سال‌هاست در فراغ سرخ‌آبی‌ها می‌سوزد و نمی‌رسد.
وحالا شومائی که پنج دوره از هفت دوره Asia Champions League را بوده‌ای، باید بنشینی و بیاندیشی برای بعد و البته از راه دور با آسیا بای‌بای کنی

شکر خدا که پاکی فوتبال‌مان با قهرمانی آبی‌ها در لیگ ثابت شد و ان‌شاءالله با قهرمانی قرمزها در جام حذفی ثابت‌تر
حالا فقط می‌ماند یاوه‌گویی‌های حاجی مایلی، بیانیه‌هایش و شعارهای یک‌کمی بداخلاقانه ورزش‌گاه‌ها؛ دومی که هیچ اما اولی را باید خفه کرد
پس به امید فوتبال پاک‌تر تر ...

پی‌نوشت
این‌ها را دقایق پایانی بازی جام حذفی پرسپولیس-سپاهان می‌نویسم، درحالیکه نیمه اولش را خواب بودم و نیمه دوم را تایپ می‌کردم و گاه‌گاهی می‌شنیدم.
خواهشمندم آن دوستانی که ناسیونالیستی بودن (البت در ورژن شهرستانی) ما را عیب می‌نهند، بروند یک‌کمی بازی‌های لیگ برتر انگلستان را ببینند تا بفهمند تیم قعر جدولی‌شان چقدر طرف‌دار دارد حتی جلوی پرطرف‌دارترین تیم جهان.
همان‌قدر که فوتبال ملی یک عاملی‌ست برای وحدت، خوشی جمعی و غرور ملی؛ ورژن شهرستانی‌اش هم، همین‌گونه است و نه فقط برای شهرستان تهران!
حیف‌ام آمد این‌همه از سپاهان و گنده‌کاری‌های کاظمی و خطیبی بنویسم و از مربی‌ای که تیم‌ جوان‌اش را نایب قهرمان کرد هیچ نگویم و تشکر نکنم.
منصور ابراهیم‌زاده، متشکریم حتی اگر در بازی آخر چهارتا بخوری؛ بخاطر بازی‌های خوب و روانت که همه پشت سر ناکامی‌های قرمزها و قصه تبانی و فوتبال پاک و قهرمانی آبی‌ها گم شد.


 

  • صدرا مجد

وقتی نگاهش می‌کنم از خودم خجالت می‌کشم، از تنبلی‌ام، از ثانیه ثانیه‌هایی که از دستش داده‌ام؛ تقویم را می‌گویم
درست یک دوازدهم سال هشتاد و هشت هم گذشت
و چقدر راحت گذشت

حاجی مایلی، نیامده رفت.
نمی‌دانم چرا هر وقت یکی از این ۳را می‌بینم یاد ۲تای دیگرشان می‌افتم
ممدمایلی،محموداحمدی،مسعودد ِ‌نمکی
شاید بخاط میم‌های زیاد نام و فامیل‌شان است
شایدهم بخاطر ریش‌هایشان!
اما یک‌چیز مشترک دارند آن‌هم فقط یک چیز است.

پرزیدنت ما باز هم خبرساز شد و این‌بار در دوربان۲
حرف‌های ضد صهیونیستی‌یمان که ۳۰سال بود تنها در یک‌ جمعه پایانی ماه رمضان فریاد زده می‌شد و رسانه‌ها خارجی خیلی راحت سانسورش می‌کردند در دل اروپا، در کنفرانسی برای محکومیت نژادپرستی، گفته شد.
حالا مهم نیست که «بان کی‌مون» گفته باشد: «باعث تاسف عمیق است که تقاضای من برای نگاه به آینده‌ای متحد، مورد بی‌توجهی رئیس جمهوری ایران قرار گرفت.»

این مهم است که تحلیل «حسین شریعت‌مداری» به واقعیت نپیوندد؛ مدیرمسؤول کیهان قبل سفر احمدی‌نژاد به دوربان هشدار داده بود که :
« مقصود از این اجلاس، بازنگری در بیانیه پایانی اجلاس «دوربان یک» است که در سال 2001 در دوربان آفریقای جنوبی تشکیل شده بود...
با توجه به آثار مثبت فراوانی که مواضع ضد صهیونیستی دکتر احمدی نژاد در افکار عمومی جهانیان داشته و دارد، بعید نیست یکی از اهداف اصلی در گستردن این دام خطرناک، انتقام از ایشان باشد و با حضور وی بیانیه ای صادر شود که در آن هولوکاست تاییده شده، رژیم صهیونیستی از جنایات وحشیانه تبرئه شده و مقاومت مردم مظلوم فلسطین محکوم شده باشد!! »

باید تا ۳اردیبهشت صبر کنیم و ببینیم که ما در پازل آنها بازی کردیم یا کلا بازی‌یشان را برهم زده‌ایم!

گروهبان قندلی ، پرزیدنت ، گیومه/شاهد ، دوربان ، حاجی مایلی

مربی تیم ملی‌یمان هم با آمدن و رفتنش از تیم ملی و آن بیانه‌هایش خبرساز شد.
مایلی‌کهن بیشتر از اینکه به دنبال کسب ثروت و شهرت باشد به‌دنبال موقعیتی می‌گشت که بتواند حرف بزند و سرمربی‌گری تیم‌ملی، بهترین موقعیت بود.
نود، ورزش از نگاه دو، ورزش و مردم و ده‌ها برنامه بی‌فایده و پر بیننده ورزشی همگی ۱۰روزی در اختیار مایلی‌کهن بودند تا رودررو با دوربین از علی دایی عذرخواهی کند، عقاید مذهبی و دینی‌اش را تسری دهد در شمایل و ظاهر بازیکنان ملی، از حیثیت ورزشی‌اش دفاع کند و بالاخره اینکه خبرساز شود و باز دعوای دیگری براه اندازد.
برای محمد مایلی‌کهن متاسف‌ام که بعد ۵۰وخورده‌‌ای سال، تازه فهمیده است که فوتبال ما نجیب و پاک نیست و تماشاگرهای ما همگی «نما» هستند ولو اینکه صبح تا شب، شب تا صبح در بوق‌هایمان فریاد بزنیم که بهترین تماشاگران دنیا را داریم و فقط بعضی‌هاشان تماشاگرنمایند!
آقای مایلی‌کهن! اخلاق و نجابت و پاکی مدت مدیدی‌ست که فراموش شده است و نه تنها در فوتبال و ورزش‌گاه‌های ما، نه در سیاست دینی‌یمان و نه در رفتار روزمره‌یمان؛ حتی در دین سیاست‌زده‌یمان!
پس سخت نگیر و آرام باش
این گنده باقالی و سلطان‌ و امپراطورها را بگذار به کار خود باشند و جمعی را مشغول خود سازند که آن جمع شدیدا محتاج سرکار گذاشته شدن‌ هستند!

سومی از آن جمع یک‌چیز مشترک دار، بماند برای پست بعدی
بیانیه دوم مایلی‌کهن را حتما بخوانید، چقدر یاد ساده‌دلی جوان روزنامه‌نگاری می‌افتم که می‌خواست با نامه‌ای اصلاحی راه بیاندازد در سیستمی!
دوستان جدیدی در راه‌اند و این هم هیچ ربطی به قالب‌های منحصر بفردشان ندارد!
شاهد بیاورم..؟/ گیومه / غ...گ...
سومی این سه دوست هم بماند برای بعد!


پی‌نوشت
بازگشت امپراطور باز هم سرآغاز همان داستان
آسان‌ترین انتخاب برای بی‌خاصیت‌ترین فدراسیون
خوش بحالت افشین‌خان!
اولین تجربه مربی‌گری‌، برای تیم‌ملی مردمی که از دست‌شان فرار کردی!


  • صدرا مجد

قرار است پرزیدنت مردمی‌مان آخر هفته میهمان اصفهانی‌ها باشند، یادش بخیر دو سال پیش، حاشیه‌نگاری ۴پست‌ای از یکی به آخرمانده سفرهای شهرستانی رئیس‌جمهور.
پست‌هایی که هنوز عکس‌ها و میان‌تیترهایش پُر جستجوترین واژه‌هایی هستند که راه را بر این‌ وبلاگ از موتور جستجوها باز می‌کنند!

حاشیه‌نگاری بر سفر رئیس‌جمهور به اصفهان (خرداد۸۶) ۱ و ۲ و ۳ و ۴ 

راه‌های بسته
... پیاده مثل همیشه کوچه پس کوچه‌های پشت میدان را طی می‌کردم، کوچه‌ها بنظر خیلی خلوت بودند برعکس هروقتی که راهپیمایی یا برنامه‌ای ویژه در میدان بود، براحتی نه، اما می‌شد جای پارک پیدا کرد، آدم‌ها هم خیلی کم بودند! ...

جایگاه به اصطلاح ویژه
... اسم جایگاه ویژه را آدم که می شنود یاد VIP و اون جایگاهی که برای مهمانان خاص تعبیه شده است می‌افتد اما اگر در این دیدارهای مردمی جایگاه ویژه رفته باشید متوجه می‌شود که ویژه یعنی چه! یک دهنه ورودی به عرض 62سانتی‌متر که برفراز این دهنه یک آدم هیکل گنده ایستاده اونهم با کت‌وشلوار ...

احمدی‌نژاد در اصفهان، خردادماه86

چانه‌های گرم مسؤولین
... جمعیت وحشتناکی که میدان را پرکرده است منتظر حضور رئیس‌جمهور است اما مگر مسؤولان چانه‌شان به این راحتی سرد می‌شود! اول امام‌جمعه بعد حاج‌آقای رهبر بعد دکتر کامران و بالاخره استان‌دار...

 ۲۰دقیقه ستایش اصفهان
... بیست دقیقه اول صحبت‌های احمدی‌نژاد تماما اختصاص داشت به تعریف و تمجید از اصفهان، نمی‌دانیم این‌همه تعریف از اصفهان به سبب بیشترین رای‌ای بود که اصفهانی‌ها در سوم‌تیر به او دادند یا برای پاک‌کردن کدورتی که اصفهانی‌ها از او به سبب نیامدنش به پایتخت فرهنگی جهان اسلام داشتند...

شبکه استانی و مسؤولیت ایجاد حالت تهوع
... شبکه اصفهان انصافا در این ۵روز سنگ تمام گذاشت ، اینقدر تصویر احمدی‌نژاد را در کلیپ‌های مختلف با آهنگ‌ها مرتبط و بی‌ربط پخش کرد که ...

حاشیه‌نگاری بر سفر رئیس‌جمهور به اصفهان (خرداد۸۶) ۱ و ۲ و ۳ و ۴

هنوز لحظه دست دادن با شهردار تهران که اردیبهشت۸۴ به اصفهان آمده بود و من با جمعی از رفقا که هنوز هم طرفدار پروپاقرص دکترند، به استقبالش رفته بودیم را به یاد دارم.
لحظه به لحظه، دنبال فرصتی بودم که تنها گیرش بیاورم و بگویمش "جون من دکتر همون تهران را بچسب اگه می‌خواهی کاری برای مملکت بکنی، حالا نه، رئیس‌جمهوری نه! "
یادم نمی‌رود مردی را که چهره‌ای با لکه‌های سفید و سرخ داشت، یکی از بچه‌ها معرفی‌اش کرد، مغز متفکر دکتر! پل ارتباطی دکتر با رسانه‌ها!
و حالا همان علی اکبر جوان‌فکر چنان ارتباط مطلوبی ایجاد کرده است میان مردم و رسانه‌ها و دولت که همه سپاس‌گزارش هستند!
و من افسوس آن لحظه‌های از دست‌داده ۴سال پیش را می‌خورم که این‌بار آنقدر اطرافیان و مستقبلین دارد که حتی صدایم هم به او نمی‌رسد که بگویمش ...

خسته نباشی مرد
اما ای کاش ...

 

  • صدرا مجد

When one door of happiness closes, another opens;
but often we look so long at the closed door that
we do not see the one which has been opened for us
Helen Adams Keller

پارسا

ما اغلب وقت‌ها به درهایی که شادی را بر ما بسته است،  نگاه می‌کنیم
ولی هیچ‌گاه کسی را که برای‌مان درهای شادی را می‌گشاید نمی‌بینیم

مسلما دیدن یک برادرزاده متولد ۲خرداد در ینگه دنیا  اون‌هم بعد ۱۰ماه، کلی عموجان را سر ذوق می‌آورد

 

  • صدرا مجد

گویا امسال باید مصرف‌مان را با الگویی اصلاح کنیم، یا اینکه الگوی‌مان را مصرف ِ اصلاح کنیم و شایدهم اصلاح مصرف الگو کنیم؛ هر ۶-۷ شبکه سیما را که بنگرید در این ایام نوروزی دعوت‌مان می‌کند به یکی از این‌ها.
نوشتن این سه‌کلمه کنارهم، زیر لوگوی شبکه‌های سیما با طرح‌های جذاب و بدیع!، دقیقا تداعی‌کننده برداشت‌های مختلف است از حرف‌های آقا؛ درست مثل هرسال!

حالا ما هم به نشانه پیروی از معظم‌له، چند پیش‌نهاد اصلاح‌گرایانه تقدیم می‌کنیم:

  • اصلاح سیستم انتخابات با کم کردن کاندیدای زاید و موی‌دماغ
  • انتصاب صادق لاریجانی به ریاست قوه قضائیه و متعاقبش محمدجوادشون برای ریاست ‌جمهوری، به‌منظور راحت‌شدن خیال دکتر علی و عدم تحمیل هزینه به مملکت و مردم بخاطر خود نشان‌دادن!
  • تقسیم مستقیم پول نفت بین کارمندان و اخراج حداکثری درنتیجه عدم مصرف بیهوده آب، برق و گاز در ادارات دولتی
  • افزایش مدت خدمت کلیه منتخبین اعم از ریاست‌جمهوری، مجلس، شورا،...  به منظور جلوگیری از اسراف میلیاردی انتخابات‌
  • عدم ارائه لایحه بودجه به مجلس و تصویب بودجه دولت توسط فوق‌متخصصان پارلمان برای کاهش هزینه‌های جاری دولت و افزوده‌شدن افتخاراتی دیگر بر دکتر لاریجانی و دکتر توکلی و دکتر ...
  • صادرکردن تمامی محصولات ایران‌خودرو و سایپا  به خارج برای به تساوی کشاندن مصرف سوخت کشورهای دیگر دنیا با ما بعلاوه فروش بیشتر نفت و بنزین ما به آنها!
  • قهرمانی یکی درمیان پرسپولیس و استقلال در لیگ و جلوگیری از اسراف‌های میلیاردی فوتبالی

ضمنا پیشنهاد می‌شود چند سمینار و کنفرانس برگزار شود که ببینیم چگونه این الگو را مصرف کنیم یا اصلاح را الگو کنیم و یاهرکار دیگر!

این عکس جایگاه سخنرانی مرقد مطهر در اول فروردین۸۸ هم هیچ ربطی به اصلاح و الگو و اسراف و مصرف ندارد، یک‌وقت انگ نزنین به ما، همان اول کلام، پیروی خود را اعلام نمودیم ها !جایگاه سخنرانی در مرقد مطهر امام رضا ، اول فروردین 88

همیشه کارمان همین است، باید تظاهرات کنیم علیه اهانت‌ها به پیام‌بر درحالیکه نمی‌دانیم کی، چی گفته! باید محکوم کنیم در حالیکه نمی‌دانیم چی، چی هست و حالا هم باید پاسخی را بشنویم به حرف‌هایی که رییس‌جمهور آمریکا زده است در حالیکه حتی یک‌بار، فقط برای رضای خدا یک‌بار در اخبارمان گفته نشد که پرزیدنت اوباما به ما ایرانیان و البته به رهبران ما پیام داده است و البته آن‌هم با لحنی جدید، آن‌وقت ایراد می‌گیرند که چرا رسانه‌های آمریکا نامه احمدی‌نژاد به بوش و یا پیام تبریک‌اش به اوباما را خوب منعکس نکردند!

«... امروزمی خواهم بهترین آرزوهای خود را به همۀ کسانی که نوروز را در سرتاسر جهان جشن می‌گیرند تقدیم کنم ...  ما از تمدن بزرگ شما آگاهیم. دستاوردهای شما احترام ایالات متحده و جهان را برانگیخته است ... برای مدتی نزدیک به سه دهه روابط میان دو کشور تیره و تار بوده است. ولی این جشن، یادآوری برای نقاط مشترک بشریت است که همه ما را به هم پیوند می‌دهد... پس این فصلی برای آغازی نو است ... ما اختلافاتی جدی داریم که با گذشت زمان بر آنها افزوده شده است... دولت ما در صدد ایجاد یک پیوند سازنده میان ایالات متحده، ایران و جامعۀ جهانی است. این فرایند با تهدید به پیش نمی‌رود. به جای آن ما خواستار برقراری ارتباطی صادقانه و مبتنی بر احترام متقابل هستیم... ایالات متحده مایل است که جمهوری اسلامی ایران بر جایگاه راستین خود در جامعۀ بین‌الملل قرار بگیرد. شما دارای چنین حقی هستید... من می‌دانم که این منظور به آسانی تحقق‌پذیر نیست ...»
سپاسگزارم؛ عید شما مبارک!

سخنان پرزیدنت باراک اوباما، جشن نوروز، واشنگتن دی‌سی، 20 مارس 2009


خدایا!
 چنین مباد که طبیعت بی‌جان، جامه‌ء نو پوشد
و ما مدعیان جان، هم‌چنان در رفتار کهنه خویش بمانیم.
* سال نویی داشته باشی *


 

  • صدرا مجد