خیال اکسیر
سیزده آبان هشتادوهشت با سیسال پیشاش آنقدر متفاوت هست که رسانهی حکومتی ما {هنوز واژه مناسبتری نجستهام تا جایگزین رسانه ملی کنم، واژه دوکلمهای که از لحاظ و مفهوم علمی هیچگونه اصالتی ندارد} مجبور باشد زیر سریالهای طنز شبانهاش زیرنویس کند :
« فردا ۱۳ آبان، دانشآموزان بسیجی یکصدا فریاد مرگ بر آمریکا سر خواهند داد. »
آنقدر فضا فرق کرده است که دیگر دانشجویی پیرو خط امامی نمانده، غیر آندستهای که در هویزه شهید شدند، عدهای پشیماناند برای بالارفتن از دیوارها، چندتایی هم اینروزها متهماند به کودتای مخملی !
رابط روحانی مابین دانشجویان و امام، امروز پدرخوانده تمام اتفاقات خوانده میشود !
شیخ و سید سبزدوست امروزی دم از امام، اسلام و انقلاب میزنند و پیروان سبزپوششان ذرهای اعتقاد به استکبارستیزی امام ندارند.
زیر عکس امام مینشینند و هوادارانی که فریاد نابودی اصلیترین رکن قانون اساسی را سر میدهند تحسین میکنند.
از امام یاد میکنند و دوستدارانشان نه شرقی نه غربی جمهوری ایرانی سر میدهند.
یا نمیدانند چه میگویند و چه میکنند و یا بازهم نمیدانند!
براستی شطرنج چقدر برای بعضی، بازی دشواریست.
● ● ●
پینوشت
اینقدر ذوق کردم از باران پاییزی دیروز که دو ساعت زیرش حرف میزدم و راه میرفتم
ولو اینکه نه گفتگو خوشآیند بود و نه گلآلودی بعدش
زندهشدن زایندهرود بعد هشتماه چنان همهیمان را ذوقزده کرده
که نمیخواهیم به این فکر کنیم که این آب ۲۸روز بیشتر جاری نیست !
هنوز هم جواب هیچکدام از سؤالات را هیچجا نخوانده و ندیدهام
- ۸۸/۰۸/۱۳
شطرنج نیست.ای کاش شطرنج بود...