ما، شمس العماره و تعارضات ما
شمشالعماره، ساخته « سامان مقدم » شاید پرطرفدارترین سریال فعلی شبانه سیما و البته پرنقدترین سریال باشد. سریالی که انتقادهای تند رجانیوز و الف را در پی داشت، اینکه حیا حلقه گمشده این سریال است، ترویج اشرافیگری میکند، گسترش فمینیست است و قس علی هذه...
تا جایی که شبکه۲ مجبور شد قبل از پایان سریال
(درست مشابه سریال خوشساخت و تابوشکن «ساعت شنی»)
بحث و تحلیل روانشناسی پیراموناش بگذارد، گرچه گویا کارشناسان آن برنامه تقلبی درآمدند! +
● ● ●
مهمترین ویژگیای که به نظر این سریال را از تمامی سریالهای امروزی که با محوریت ازدواج دوتا جوان، مهریه، مسکن، شغل و نهایتا مشکلات در راه ازدواج ساخته میشود، متمایز میکند، دست گذاشتن روی بحث مهم و حیاتی انتخاب است و در واقع مراسم خواستگاری؛ مراسمی که امروزه کمکم دارد از فرهنگ جدید ازدواجهای جوانان رخت برمیبندد یا تبدیل به یک سنت فرمالیته میشود.
به جرئت میتوان گفت که سریالهایی که تابحال به مقوله ازدواج پرداختهاند از مراسم خواستگاری به سرعت رد شدهاند؛ در بعضی طرفین همدیگر را در دانشگاه یا محیط دیگری پسندیدهاند و خواستگاری خاصی صورت نمیگیرد ( مشابه آنچه برای شریفه-امید در همین سریال اتفاق میافتد) و در بعضی آنقدر مراسم لوث و لوده نشان داده میشود که گویا تنها بحث بر سر میزان مهریه است یا خواهر شوهربازی (مثل ۳ریال فخیمه دلنوازان).
اما آنچه شمسالعماره را علیرغم تمام مشکلات فنی (مانند حرکت کم دوربین، شاتهای کم تحرک، محیط تکراری ساختمان، دیالوگهای بعضا تکراری، ... ) و محتوایی (تجمل خانواده، آگراندیسمان کردن یک صفت در هر فرد، عدم توجه کافی با ملاکهای دینی در انتخاب، زندگی فانتزی، ...) خاص میکند، دست گذاشتن روی نحوه انتخاب دختر-پسر و تحلیل شخصیت خواستگاران است.
در کنار این پارامتر اصلی، شکور-دریا ، پری-هرمز ، زیور-رحمت ، شریفه-امید ، فرخ-عمه خانوم تمامی المانها و حواشی داستاناند برای ایجاد جذابیت، جلب نظر مخاطب و ایجاد داستان و کشش لازم سریالی.
بازی فوقالعاده و متفاوت رویا تیموریان، فرهاد آئیش، مرجانه گلچین و حتی مسعود رایگان هم به جذابیت و جاگیرشدن سریال در بین مردم کمک کرده است
و البته چهره و بازی جذاب و دوستداشتنی « هانیه توسلی » که دیگر جای خود دارد!
● ● ●
شاهرخ (سروش صحت) از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرد، برای پوشاندن این عیب زیاد شوخی میکند اما راحت تمام خواستههای طرف مقابل را میپذیرد؛ طبق نظر آدلر، عقده حقارت (inferior complex) دارد.
مهران (نیما شاهرخشاهی) وابسته بیش از حد به مادر است، متعاقب از دستدادن مادرش برای سرپوش گذاشتن به این خصلت، غرق در کار میشود؛ طبق نظر بالبی دلبسته ناایمن است و در اثر مرگ مادر از مکانیسم های دفاعی جبران استفاده میکند، طبق نظر فروید البته از خود بیگانه (الینه) هم هست.
بهروز (کامران تفتی) از دوستان و همبازیهای بچگی، امروز لوطی و کار راه بینداز است، مسؤولیتپذیر (responsible) است و به رفقا و دوستاناش بسیار بها میدهد، دارای هویت جنسی مرد مردانه (masculine male gender role) است.
پیمان (نیما بانکی) در ظاهر پرنشاط و تنوعطلب است اما بیشتر شخصیتی نامشخص و تکانشی دارد، هیجانطلب است و بیثبات.
پرهام (علی قربانزاده) به لحاظ بالینی مشکل خاصی ندارد ولی با مشکلات معمول آدمهای جوامع صنعتی درگیر است علاوه بر اینکه خودساخته است و البته تنها.
فرهاد (کورش تهامی) بیشتر برای تجانس وضعیت جسمیاش با عمهخانوم انتخاب شده است، دستوپنجه با بیماری نرم میکند و امید دارد، به مرگ و خدا و عرض زندگی بیشتر نگاه میکند.
بهنظر میرسد مشکلی که در نگاههای متفاوت، خصوصا انتقادهایی که از زاویه نگاه دینی به سریال وجود دارد، ناشی از تعارضات علمی-دینیست که هنوز نتوانستهایم حل کنیم، ما همچنان نتوانستهایم دیدگاههای دینی را با برداشتهای روانشناختانه غربی تلفیق کنیم و به نتیجهای بومی برسیم و این مسأله خصوصا در بحث ازدواج و شناخت ابعاد شخصیتی طرفین و نهایتا انتخاب به روشنی نمایان است. جایی که از هیچکدام ( دین و علم ) نمیتوانیم کوتاه بیاییم.
● ● ●
پینوشت
●
●
حرفزدن، آنچه همهی ما امروزه از کمبودش زجر میکشیم
●
●
- ۸۸/۰۸/۲۲
دلنواززان را می گم