دلم نمیخواهد از 3تیر بنویسم
اصلا دلم نمیخواهد در این فضای گند دوقطبی از 3تیر بنویسم.
اول از همه اینکه شاید یکم دیر شده باشد
دوم اینکه اینقدر بروبچهها نوشتهاند که فکر کنم گفتنیها گفته شده باشد در ضمن من اصلا از این بازی های وبلاگی خوشم نمی آید.
سوم اینکه در مورد 3تیر میتوان دو زاویه دید داشت یکی کاملاً مثبت ( همانطور که گفتم، خیلی نوشته شده، مثلا لیستش اینجاست ) و یکی منفی که الحمدالله هروز دارد نوشته میشود.
اما اگر تو بخواهی بنویسی ، انتقادی با امید به آینده و قبول داشتن کلیات مسلماً مخاطب نخواهی داشت چراکه به لطف دوستان آنقدر فضای گفتمان ما دوقطبی شده که یا باید تعریف و تمجید کنی یا فحش بدهی.
اگر منصفانه بنویسی از جانب اینوریها متهم میشوی به اینکه " در این اوضاع تو هم فحش میدی؟ الان باید دفاع کرد" و از جانب اونوریها پیرو فاطمه رجبی و حامیان بیمنطق رئیسجمهور میشوی.
در این فضای گند دوقطبی اگر از 3تیر ننویسی بهتر است ولو اینکه نه در لینک دوستان "اینوری" قرار بگیری و نه در پیوندهای دوستان "اونوری"
اما این چند سوال بدجور ذهنم را مشغول میکند.
● چرا سید محمد خاتمی با 21میلیون رای رئیسجمهور محبوب بود و محمود احمدینژاد با 17میلیون رئیسجمهور یه عده گدا گشنه !؟
● چرا انتخابات 2خرداد 76 که در وزارت کشوری بشارتی بود سالمترین و آزادترین انتخابات اما 3تیر 8۴ که در وزارت کشوری لاری ، پر از تقلب و تخریب و اشتباه !؟
● چرا مجلس ششم که همواره ادعای پیروی از خاتمی داشت بهترین و مردمیترین مجلس بود اما مجلس هفتم که 4بار یک وزیر و به 4وزیر مختلف رای اعتماد نداد دولتیترین مجلس و وابستهترین !؟
● چرا "معین" که بهترین شرایط را برای پیروزی داشت - اول که ردصلاحیت شد و بعد تائید، بهترین نشانه مخالفت قشری از نظام با او ، خاتمی صراحتاً از او حمایت کرد ، سخنگوی دولتش را یک زن معرفی کرد و معاون اولش را یک ردصلاحیتشده در مجلس هفتم، اما باز هم شکست خورد !؟
● چرا هروقت انتخابات آزاد برگزار میشود اصلاحطلبها رای میآورند اما 2مین دوره شوراها که تائید صلاحیت اصلاً وجود نداشت ، همه گروهها حتی ملی-مذهبیها هم کاندیدا بودند اولین شکست بزرگ اصلاحطلبان در حین حاکمیت بود !؟
● چرا عشق و علاقه مردم به خاتمی از سر محبت بود اما استقبال وصفناچدنی از احمدینژاد عامهگرایی و تودهایست !؟
فعلا همینها باشد تا بعد.
راستی میدانید که الان 2سال از 3تیر8۴ گذشته
و ما در خفقان و تحجر بسر میبریم
هیچ روزنامه مخالف دولتی چاپ نمیشود
در هیچ وبلاگی حق انتقاد به دولت نیست
هیچ خبرگزاری نمیتواند از نقاط ضعف دولت بگوید
در خیابانها زنان از مردان با دیوار جدا شدهاند
در تاکسی و کوچه و محل کار نمیتوانی حرف بزنی
●●●
این جمله مربوط به سرمقاله ۲۹خرداد۸۴ روزنامه شرق به قلم "محمد قوچانی" است :
« خودکشى سیاسى نیز چون خودکشى فردى گناه کبیره است. نقدهایمان بر هاشمى را مىتوانیم از هفته آینده شروع کنیم روزى که مطمئن هستیم رئیس جمهور کسى نیست که پس از انتقاد از او آینده اى را پیش روى خود نبینیم. »
خودتان تیترهای شرق را در یک هفته بین دوره اول و دوم انتخابات مرور کنید
جدا انتخاب کردن از بینشان سخت بود « آرشیو روزنامه شرق »
اگر حالش را داشتید یک سری هم به « هم میهن » بزنید
- ۸۶/۰۴/۰۴
جز این که خواستم بگویم دغده ها مشترک است
همین!