دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

کلمات کلیدی
پیوندها

از «توبه نصوح» تا «لونا شاد» و «Scream of the Ants»

شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۰۲:۰۰ ق.ظ

به لطف یکی از دوستان آخرین فیلم «محسن مخملباف» را دیدم، گرچه خیلی دیر؛ قصدم اصلاً نقد فیلم نیست، چون نه تخصص‌ام است و نه علاقه‌ای دارم، اگر دوست داشتید نقدهای نصفه نیمه زیر را می‌توانید بخوانید:

روان‌کاوی فیلم « فریاد مورچه‌ها » / رادیو زمانه

برهنگی، مطرح کردن سخنان الحادی برای اولین‌بار در سینمای پس از انقلاب

مردی که به همه‌چیز، همه‌چیز، همه‌چیز شک کرده است / محسنِ آزرم

اما فارغ از این نقد و تحلیل، نمی‌توان به پدیده‌ای فراری از ایران بنام « محسن مخملباف » که روزگاری استاد سینمای ایران بود و شاید هنوز هم برخی برآن معتقد باشند، بی‌تفاوت باشیم. کارگردانی که صحنه‌های « بایسیکل‌ران » ، « سلام سینما » ، « ناصرالدین‌شاه آکتور سینما » « استعاذه » و « توبه نصوح »‌اش هنوز در ذهن‌ها ثبت است. پدیده‌ای که هیچ‌کس روند تغییرات‌اش را تحلیل‌اش نمی‌کند، روندی که امکان اتفاقش برای هرکس وجود دارد...

 

 

 

Scream of the Ants آخرین فیلم مخملباف، سفر فلسفی یک زوج را نقل می‌کند به هندوستان برای برای ماه عسل؛ مرد دچار تردیدهای فلسفی‌ست و به‌وجود خدا اعتقادی ندارد، شکاکانه و بدبینانه به همه چیز می‌نگرد اما زن به سفارش استاد یوگای خود در تهران، برای  جست‌و‌جوی «انسان کامل» راهی  هندوستان سرزمینى که بقول دختر فاحشه فیلم «سیصد میلیون مذهب در آن حکم‌فریایى می‌کند» شده است تا بتواند پرسش‌های اصلی زندگی‌اش را از او بپرسد.  فیلم‌ساز در روترین لایه فیلم‌اش «هندوستان جادویى» را از آسمان به زیر می‌کشد و نشان می‌دهد که تمامى مذاهب و عقاید، اوهامى و پوچ هستند که به واسطه منافعى که قشرى از جامعه به آن نیاز دارند حفظ و پاسدارى می‌شود، قشرى که هم می‌توانند سرمایه‌داران باشند و هم انسان‌هاى فقیرى که تنها راه نجات‌شان را وابستگى به آن‌ها می‌دانند.

 

فریاد مورچه‌ها * Secret of the ANTs * محسن مخملباف

 

«فریادِ مورچه‌ها» بیشتر شعار می‌دهد و تصاویر زیبای کارت پستالی نشان‌مان می‌دهد اما فیلمِ مُهمّی‌ست در کارنامه‌یِ «محسن مخملباف»، همان‌طور که «نوبتِ عاشقی» و «شب‌هایِ زاینده‌رود» فیلم‌هایِ مُهمّی بودند، مهم فارغ از خوب‌بودن یا خوب‌نبودنِ فیلم‌ها. خود مخملباف این دسته‌بندی را برای سینمایش قائل است:  «اخلاق و مذهب» ، «عدالتِ اجتماعی» ، «نسبیت و دموکراسی» و حالا «شادیِ زندگی و غمِ انسانی»؛ دو فیلمِ آخرِ مخملباف، دنیایِ ذهنیِ این‌روزهایِ اوست و یعنی «تردید»؛ برایِ این شک و تردید که سابقه در «نوبت عاشق» و «شب‌های زاینده‌رود» نیز دارد، گفتن این‌که مخملباف به «سیمِ آخر» زده است سادترین جواب است...

 

 

 

« من به‌دنبالِ اثباتِ هیچ‌چیزی نیستم، من فقط در جست‌وجو هستم تا بتونم این شک و تردیدهام رو به‌کنار بزنم، پیش‌داوری‌هام از بین بره. می‌فهمی؟ من به‌دنبالِ تو راه افتادم، چون فکر می‌کردم تو در جست‌وجویِ حقیقتی؛ ولی از آدمِ حقیقت‌یافته فراری‌ام. می‌دونی چی می‌گم؟ آدمِ حقیقت‌یافته فاشیست می‌شه. فاشیست می‌شه، می‌فهمی؟ من اصلاً نمی‌خوام دیگه درباره‌یِ خُدا و پیغمبر فکر کنم. اینا رو تو متوجه هستی؟ »

 

این‌ها دیدگاه‌های مرد فیلم مخملباف است، مردی که در شبی میان شمع‌های عاشقانه در جواب همسرش که از او فقط یک‌بار آمیزش می‌خواهد، آنهم برای به دنیا آوردن بچه؛ سخت بر می‌آشفتد و می‌گوید که نمی‌خواهم موجودی را به روی زمین اضافه کنم که مثل خودم آویزان و سربار جامعه شود!

 

پس از  قهر با همسرش، سر از خانه‌ی یک روسپی در می‌آورد و در حالی‌که شیشه‌ی شراب‌اش را روی سر مجسمه گاو (نماد خدای قدرت) خالی می‌کند، می‌گوید:

« این‌جوری نگام نکن خجالت می‌کشم . آخه قربونت‌ام، قربون اون تنهایی قبل از بیگ‌بنگ‌ات برم. آخه چه مرضی بود پدرسوخته که ما رو کشوندی این‌جا؟ ما رو به وجود آوردی؟ کجای این قدرته؟ این چیه؟ من در خلا هستم، دل‌ام می‌خواد اسیرت بشم. دیگه نمی‌تونم. بسمه این همه آزادی، دیگه نمی‌تونم »

بعد از فوت‌کردن دود سیگارش روی صورت مجسمه، می‌گوید:

« تو گاوی، چار دست‌وپات رو زمینه، میگن خدا توی آسمونه، اونه که زن و شراب رو خلق کرده،  اونه، تو هیچ کاره‌ای. اما بالا غیرتن این کارت درست بود. من با همه‌ی خلقت گهی که درست کردی به‌خاطر زن و شراب ازت تشکر می‌کنم. شوخی نمی‌کنم، می‌فهمی!؟ زن و شراب »

 

امّا، مگر می‌شود با قاطعیت اعلام کرد که این مردِ بی‌نام و مُردّد، خودِ مخملباف است؟

 

مه‌نور شادزی مجری برنامه شباهنگ VOA

 

تحلیل دیالوگ‌ها و حرف‌های مخملباف به کنار، چیزی که این آخرین فیلم مخملباف را بین جوانان ایرانی معروف کرده است، چیزی نیست جز بازیگر نقش دختر این فیلم «لونا شاد» (مه‌نور شادزی) مجری برنامه «شباهنگ» تلویزیون صدای آمریکا (VOA) ؛ چند صحنه برهنه « لونا شاد » در فیلم بیش از کل نقش آفرینى‌اش و بیش از تمام حرف‌های «محسن مخملباف» مورد توجه قرار گرفته است. پرده‌ای دیگر از جامعه ما، «جامعه‌‌ء سکس‌زده در نهان» ما که بیش از هر چیزى بدنبال دیدن بدن لخت این بازیگر و مجری زیبا روی‌اند!

 

خودتان searchای در گوگل بزنید یا دویست و خرده‌ای کامنت‌های این وبلاگ را بخوانید تا دریابید نهان پنهان و خطرناک جامعه‌یمان را...

 

 

 

  • صدرا مجد

نظرات (۱۴)

بسیار تحلیل جالبی بود. خوشم اومد. منتها از نظر من کارهای مخملباف به خصوص آخریاش خیلی تصنعی است. دغدغه ها مهم هستند ولی مثل یه جوک بیان میشن. درست مثل دنیا که خدا اونا به صورت یه جوک آفریده!
چه می شود گفت؟!
.
.
.

انگار کن ما چشم _شاید به غفلت_ روی هم گذاشته ایم ... یک نفر آمده همه چیز ما را با خودش برده! فکرهای یخ زده مان... قلم مان... و شعورمان شاید!
البت فیلم رو ندیدم نظر نمی دم!!!
.
.
.
حالا چرا اینطور نگام می کنید؟ اونی که گفتم کلی بود!
اختیار دارید...
پسستتون رو خوندیم اما کامنتمون نیومد!
ردمون رو که بگیرید هستیم خدمتتان شاگرد استاد نما!!!
حالا اگر دوست دارید یک بار دیگه توضیح بفرمایید چطور متوجه شدید گوشی من چیه و چطور عکس می گیره!!
ربطی ندارد! اما ببینید و استفاده کنید اخوی!
نمادی از عدالت محوری، در دولت جمهوری اسلامی!!!
http://emamiyeh.blogfa.com/
:(
  • خبرنگارافتخاری نیویورک تایمز
  • زیاد پی‌گیر فیلم‌های خانواده مخملباف نیستم و به جز چند فیلمی که تلویزیون از مخملباف پدر نشان داده، فیلم دیگری ازش ندیدم. اما مصاحبه چلچراغ با حنا باعث شد احترام زیادی برای محسن مخملباف قایل بشم. آدم‌های زیادی هستند که برای خودشان و جامعه‌شان مفید، محبوب، مشهور یا ارزشمندند ولی برای خانواده‌شان برعکس یا اصلاً به درد نمی‌خورند! اما مخملباف پدر به نظرم، بیشتر برای خانواده‌ی خودش خداست و این خانواده محور بودنش خیلی خیلی مهم، ارزشمند، قابل تقدیر و الگوبرداریه...
  • محمد معماریان
  • اولا شما هم که عکس لخت این بنده خدا را بالای شمعها زده اید، حداقل یکی دو تا شکلک روی titهاش می ذاشتین فضای فرهنگی وبلاگتون آسیب نبینه، تازه این در حالتیه که عکس اول از سمت راست را صرف نظر کنیم...

    مجبوری سید جون صدا دربیاری؟

    راستی مخلصیم ها... زنگ می زنم!
    فدای سینه های لونا شاد.
  • خبرنگارافتخاری نیویورک تایمز
  • وبلاگ اکسیر باحال شده. دستتون درد نکنه! البته ایشالا زودتر اون صفحاتشو هم درست می کنید دیگه!...
    از لونا شاد میخوام در فیلماش از این به بعد کرست بگذاره که انقد هدف انتقاد این جماعت سینه ندیده نباشه.
    نمایش سینه های زن در دوران معاصر امری عادی است و نمیدانم چرا بعضی ها اینقدر بی ظرفیتند. در ضمن سینه های لونا شاد بسیار هم زیباست و عده ای نیایند با مطرح کردن کوچکی سینه های لونا شاد عزیز او را تحقیر کنند. مخملباف هم درکارش خبره هست. هم او هم خانواده اش.
    کیر لای سینه های لونا شاد
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی