یک پله بالاتر ...
سه شنبه, ۳۰ مهر ۱۳۸۷، ۱۲:۵۳ ق.ظ
خستهام
● تمام این یک هفته گذشته، خواب نمایشها را میدیدم و گزارش و خبر و ...
● سه هفته است میخواهم مرثیهای بنویسم در فراغ یک همراه، نمیشود؛
نمیدانم دوریاش نمیگذارد یا وقت بیبرکتام.
● دوستی از دستام ناراحت است ، واای
● فکر میکنید صداقت مهمتر است یا کار و پول
● دو هفته است قول دادهام قالب وبلاگی برایش درست کنم، هنوز ...
● کلی حاشیه بامزه دارم، کلی داد و فریاد، اما ...
● روزمرگی و کلی کار نکرده را چه کنم
● با یک آدم پرتوقع، دروغگو و چندرو باید چهجوری رفتار کرد؟
● میخوانم وبلاگها را، اما کامنت نه، یعنی نمیتوانم
● عزیزی پیامک زده بود :
« روی هر پلهای که باشی
خدا یه پله از تو بالاترست
نه بهخاطر خدا بودنش
برای اینکه دستت را بگیره »
خدایا! کمک ام میکنی!؟
- ۸۷/۰۷/۳۰