ای امید جان بیداران
چند سالی میشد، فکر کنم حداقل ۴،۳سال
سالهایی که پس از نوروزش، اردیبهشت دیگر رنگ تابستان گرفته بود
خرداد که جای خود دارد، چسبیدهاست بدان و حرجی نیستش
اما این اردیبهشت
هیچ نشانینداشت از بهشت
چنان گرم و سوزان که همه میگفتند خدا به داد رسد تابستان
اما امسال، تقریبا تمام این بیست روز گذشته از آن
یا ابر بوده است یا باد
گاهی آفتاب و لحظهای تگرگ
یا طوفان یا رگبار
و چهقدر زیباست این صدای نمنم باران بهاری
تند، گذرا و شاداب
غیرقابل پیشبینی
هر زمانی که فرو میبارد از حد بیش
ریشه در من میدواند پرسشی پیگیر با تشویش
رنگ این شبهای وحشت را
تواند شست آیا از دل یاران ؟
چشمها و چشمهها خشکند
روشنیها محو در تاریکی دلتنگ
همچنان که نامها در ننگ
هرچه پیرامون ما غرق تباهی شد
آه باران!
ای امیدجان بیداران
بر پلیدیها که ما عمریست در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد ، چیره خواهی شد؟
شعر از فریدون مشیری با نوای محمدرضا شجریان از اینجا بشنوید
- ۸۸/۰۲/۱۸