یک مرد و این همه حرف
... اما من از شما مىخواهم که مرا با سخنان زیبای خود نستائید تا از عهده وظایفی که نسبت به خدا و شما دارم برآیم ... هرگز گمان مبرید اگر حقى به من پیشنهاد کنید بر من گران آید ... زیرا کسى که شنیدن حق و یا عرضهداشتن عدالت به او برایش مشکل باشد عمل به آن براى وى مشکلتر است ... از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالتآمیز، خوددارى مکنید چراکه من خویشتن را برتر از آنکه اشتباه کنم نمىدانم مگر اینکه خداوند مرا حفظ کند ... *
بعضی وقتها بعضی حرفها باید جا بیفتد تا بشود در موردشان حرف زد و البته گاهی اوقات بزرگتر از سایز ماست که بتوانیم در موردش انقلت کنیم و رابطه حاکم و مردم از نگاه حضرت امیر را attach کنیم کنارش!
تنها به حد وسعمان میخوانیم و میاندیشیم، شاید ...
۴-۳هفته پیش حتما نامه حاج فرج دباغ را به مقام رهبری خواندید (+) و هفته بعدش نامه محمد نوریزاد را (+) ، ۱۰روز پیش هم حضرت مستطاب نفسانیات پربینندهترین مطلبش « دوستت دارم مرد » را نوشت، همانوقتها مجید مجیدی در افطاری هنرمندان دفاعمقدس درددلهایی کرد که رسانههای تصویری پخشاش نکردند (+) و حالاهم جناب عینالقضات نامه نوشته است (+ و +)
از این سر طیف تا آن سرش کلی راه است و البته همه در یک محور مشترک
● ● ●
خطا کرده اید، خطایی سخت. تدبیر این خطا را من دوازده سال پیش به شما نشان دادم. گفتم آزادی را چون روش برگیرید. از حق بودن و فضیلت بودنش بگذرید. آن را برای رسیدن به حکومتی کامیاب به کار گیرید ... مطبوعات را، احزاب را، انجمنها را، ناقدان را، مفسران را، معلمان را، نویسندگان را ... آزاد بگذارید ، مردم به صد زبان حکایت خود را آشکارا خواهند گفت و پنجره های خبر و نظر را بر روی شما خواهند گشود وشما را در تدبیر ملک وتنظیم نظام یاری خواهند کرد. مطبوعات را خفه نکنید. آنها ریههای جامعه اند.
عبدالکریم سروش – جشن زوال استبداد دینی
سروش پایه و اساس اصلی نامهی خود را سخنان رهبر انقلاب قرار داده ... وی با چنان شور و شعفی درباره این عبارت مینویسد که آدم واقعا میماند که مگر رهبر انقلاب چه چیزی گفته بود که سروش با شنیدنش اینقدر خوشحال شده و آنرا به زوال حکومت دینی تعبیر کرده؟! اما وقتی به اصل سخنان رهبر انقلاب در جمع دانشجویان دقت میکنیم متوجه میشویم که مراد رهبری از این جمله- «هتک حرمت نظام»- آن چیزی نیست که سروش ادعا کرده، بلکه مقصود ظلمی است که در حوادث بعد از انتخابات، به حق مردم و نظام اسلامی شده است ... ایشان ضمن محکوم کردن تخلفاتی مانند حمله به کوی دانشگاه و ماجرای بازداشتگاه کهریزک و … به ظلم بزرگتری هم اشاره کردند یعنی ظلم به میلیونها ایرانی و نادیده گرفتن حضور 40 میلیونی آنها در انتخابات و زیر سوال بردن انتخاب آنها ... یعنی واقعا آقای سروش از درک این مساله ناتوان است یا اینکه خودش را به ندانستن زده؟!
آهستان - پاسخی به نامه پر از تناقض سروش
آقای فرج!
آدمی که شد حیوان و ناطق، میچرد و عرعر میکند. اگر مطبوعاتچی هم شد با پول مفسدان اقتصادی و به کام آنها مینویسد و هوچیگری میکند. پایگاه دشمن میشود ... همین قلم به مزدهای هم مسلکت یک روز دین را افیون و غمباد میخوانند و نه مرجعیت می شناسند و نه فقاهت، روز بعد در رثای دین و آیت الله های خودخوانده مینویسند و رساله آیات میشوند! واین شیوه نام داری و نان خوری به روز را تو استادی!
آقای استاد!
علف سبز اربابان اندیشهات به دهانت شیرین آمده و با این فحشنامه که نوشتی و به شعور ملت توهین کردی، گورت را در همان فرنگستان کندهای. سنگی هستی که به سوی جهنم پرتاب شدهای پس همان بهتر که تا آخر عمر در همان دیار پرچراگاه از راه وطنفروشی و دین فروشی امرار معاش کنی و جان دهی که هوای معطر لالهزار وطن، تحمل تعفن نعشت را نخواهد داشت.
حامد عبداللهی - نامه سروش به رهبر و پاسخ آن
حضرت شما، دراین سالهای رهبری، آنقدر که به دشمن و دشمن ستیزی بها دادید، به دوست و دوستی و دوستیابی بها ندادید. شاید از این باب که باران دشمنی های پی در پی و فراوانی که بر سر این نظام می بارید، عمده نگرانی شما را بدان سو گسیل نمود. و شما و ما، بیش از آن که به دوست متمایل شویم، دشمن را در مدار توجه خود قرار دادیم. و در این گردونه دشمن شناسی، از شناسایی دوست غفلت ورزیدیم. و حیف که باز در این گردونه غفلت، مرتب با تحریکات و تحرکات و شیوه های مختص به خود، از شمار دوستان خود کاستیم و بر شمار دشمنانمان افزودیم.
محمد نوریزاد – پدر گرامی!
انواع مختلفی از پیروان ولی فقیه داریم اما یک نوع آن که شاید بدترین نوع آن هم باشد بیشتر در میان سابقین انقلابی و یا اصحاب رسانه های محافظه کار شیوع دارد و کارشان مصادره کردن ولی فقیه به نفع تفکرات شخصی خودشان است؛ منظور کسی است که حقیقتا پیرو خودش است اما چون پیوند عاطفی و احساسی با ولی فقیه دارد تصور می کند هرچه به عقل ناقص خودش می رسد نظر ولی فقیه هم همان است و اگر یک روزی نظرش با نظر ولی فقیه تعارض پیدا کند مطمئن می شود که این ولی فقیه است که از صراط حق منحرف شده! ... نوری زاد طبیعتا آدم مریضی است ـ از آنهایی که نه حمایت شان ارزشی دارد و نه حمله و دشمنی شان ـ اما مدتی است که افسار پاره کرده و شاید هم پیش بینی می شد که کار عرعر کردنهایش به درگاهی که قبلا سجده می کرد هم برسد. من قبلا «سگ کیهان نویس» خطابش کرده بودم اما احتمالا اشتباه کرده بودم، سگ شرف و وفایی برای خودش دارد و این خـر است که حتی به صاحب خودش هم جفتک می اندازد. البته بعید نیست همان سگ باشد، منتها سگ نازی آباد!
مدرسه ما - نوریزاد و مصادره ولی فقیه
بر ما چه گذشته؟ امروز بر ما چه میگذرد؟ دورانی که پر از شور و شعف و مردانگی بود. دورانی که کسی زور نمیزد، تلاش نمیکرد که در صف اول باشد، همه برای صف آخر بودن تلاش میکردند… آن موقع ما در یک رویای بسیار زیبایی بهسر میبردیم که پر از زیبایی بود، پر از طراوت بود، کسی، کسی را متهم نمیکرد، کسی به کسی تهمت نمیزد، کسی تلاش نمیکرد که بیاید نفر اول بایستد. همدیگر را متهم نمیکردیم. چه بلایی به سر ما آمده، چه شده، ما امروز کجا ایستادیم؟ چرا این جور است؟ آقا ما همه دلتنگیم، آقا همه دلمان به تنگ آمده. آقا من حالم خوب نیست آقا. ما کجا میرویم؟ چرا به همچنین روزی افتادیم. چه کار میکنیم، همهچیز را داریم قطعه قطعه میکنیم،
آقا حالمان بد است. بگوییم چه بلایی دارد سر ما میآید. همهچیزمان دارد از دست میرود. داشته و نداشتههامان دارد از بین میرود. کجا رفته آن باورها و اعتقادات و ایثارها و ازجان گذشتگیها؟ چرا همه همدیگر را متهم می کنیم؟ تلاش نمیکنیم تا فضا را به یک فضای روشنی و زیبایی ببریم. هیچکس حاضر نیست از حقی بگذرد؛ همهچیز یکطرفه است.
مجید مجیدی - رؤیای سرزمین من
نامه ها وقتی نامه می شوند که به دست مخاطبانشان برسند و پیام ها اینگونه پیام و پیغام ها اینگونه پیغام ! اما وقتی نویسنده از آغاز بداند که نامه اش به دست مخاطبش نمی رسد و هیچ گاه در هیاهوی زمانه خوانده نمی شود یعنی دارد برای دل خودش می نویسد ! یعنی دارد با خودش حرف می زند ! یعنی دارد خودش را سبک می کند ! درست مثل وقت هایی که های های گریه می کند ...
بزرگترین و اساسی ترین انتقاد ما به شما این است که اصلا نمی شود از شما انتقاد کرد ! در حال و هوای این سال های کشور ما هیچ جرمی به اندازه ی انتقاد و اعتراض به شما تاوان ندارد و هیچ خربزه ای به اندازه ی نقد شما تن آدمی را نمی لرزاند!
شما به عنوان رهبر نظام جمهوری اسلامی ، رهبر همه ی ایرانیان با هر رنگ و زبان و گویش و لهجه و دین و آیین هستید ! رهبر اقلیت های مذهبی ! رهبر اقوام مختلف ! رهبر گرایش ها و سلایق گوناگون ! رهبر سنتی ها ! رهبر روشنفکرها ! رهبر راست ها ! رهبر چپ ها ! حتی رهبر معترضان و منتقدان ! این جایگاه والا و بالا اگر همینگونه محفوظ بماند و سرمایه ی بازی قدرت احزاب و جریانات سیاسی نشود و یک سر و گردن بالاتر از سلایق سیاسی و جناحی و فرقه ای بایستد و دامان خود را از بازی های معمول احزاب محفوظ بدارد بی شک از ارزشمند ترین سرمایه های کشور محسوب خواهد شد
مسعود دیانی – سلام آقای خامنهای!
● ● ●
خواندن تمام نامهها را به همه توصیه میکنم و بیشتر و بیشتر به خودم، همه را با هم البت
از توهینها و هتاکانه حرفزدنهای سروش؛ تا انتقادات صریح و شاید سبک نوریزاد، درددلهای مجیدی، مدح و نقدهای عینالقضات و حتی یکجانبه دوستداشتن یک احمدینژادی!
هرچه میخواهید اسمش را بگذارید؛ بیبصیرتی نخبگان، گمکردن راه راست در میان بلوا و فتنه، تودهنی تودهها به نخبگان، خودبزرگبینی بالانشینان، …
فقط بگذارید کمی بخوانیم و فکر کنیم حداقل
● ● ●
پسآنگاه که مردم حق رهبری را اداء کند و حکومت نیز حق مردم را بپردازد،
حق در آن جامعه عزت یابد و راههای دین پدیدار، نشانههای عدالت برقرار و سنت پیامبر پایدار گردد؛
پس روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حکومت امیدوار و دشمن در آرزوهایش مأیوس میگردد
اما آنگاه که رعیت بر والى خویش چیره گردد یا زمامدار بر مردم اجحاف نماید،
وحدت برهم میخورد، نشانههای ستم آشکار و نیرنگبازی در دین فراوان میگردد؛
راه گسترده سنت پیامبر متروک، هواپرستی فراوان، احکام دین تعطیل و بیماریهای اخلاقى بسیار خواهد شد
* خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه که حضرت امیر در جنگ صفین ایراد فرمودهاند *
همه را باهم در یک فایل جمع کردم،
اگر حالش را نداشتید لینکها را جداجدا باز کنید و بخوانید، همه را با هم از اینجا دانلود کنید +
- ۸۸/۰۷/۱۲
آموزشش هم اینه
*** اگر دوست داری کلمه نظر دهید که زیر همه نوشته هات به شکل خیلی ساده وجود داره رو خیلی جذاب کنی به اینجا برو
http://blogdownload.blogfa.com/page/comment-blogfa.aspx
______________________________________