دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

کلمات کلیدی
پیوندها

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۰ ثبت شده است

ابراهیم حاتمی‌کیا - عکس از حسین موسوی‌فراز

 
یتیم حوزه فرهنگی هستیم
کسی را نداریم که به او اقتدا کنیم
و بگوییم او می‌ایستد به پای ما
هیچ کس نیست
می‌گذارند هرکس
با هر ادبیاتی
و بی‌ادبی
و بی‌اخلاقی
 هرچه می‌خواهد
 بگوید و حمله کند
.
.
.
.
درددل‌های ابراهیم حاتمی‌کیا
برنامه راز
شبکه۴
۵شنبه
۱۱فروردین
هزار و سی‌صد و
نود

   

  • صدرا مجد

 
اخلاق جاده هنر است و تکنیک مرکب هنرمند
         برخی با ماشین آخرین سیستم در جاده‌های سنگلاخ و مال رو می‌رانند
                  برخی سوار بر الاغ در اتوبان می‌تازند.

از سمت چپ - نفر اول، علیرضا قزوه - نفر دوم، سید حسن حسینی 

این تک براده «سیدحسن حسینی» هیچ ربطی به رقابت دوستانه این روزهای
اصغر و نادر و مسعود۳ و سیمین و فرهاد و شریفی‌نیا ندارد
فقط محض یادآوری هنرمندانمان و
بزرگداشت هفتمین سال درگذشت سید است
همین...

 

  • صدرا مجد

فکر نمی‌کردم اولین پست نودی‌ام سینمایی باشد آن هم بین اینهمه اتفاقات سیاسی، جنبش‌های مردمی و عشقولانه‌های شخصی!
اما هرچی فکرش را می‌کنم می‌بینم اینکه بالاخره این دنیای ما واقعی ست یا ما در رویاییم، اینکه چقدر اندیشه‌ها ولو کوچک می‌توانند مهم باشند و اینکه کاش می‌شد رویا‌ها حقیقی می‌شدند مهمترست از این حوادثی که اتفاق افتاده!

●●

امسال نیت کرده بودم غیر انجام کارهای عقب مانده در تعطیلات، کتاب بیشتر بخوانم که بازهم مثل هرسال نشد اما به لطف خدا حداقل هیچی تلویزیون ندیدم بغیر برنامه تحویل سال با اجرای فرزاد حسنی همراه با یک مشت ستاره آن هم بصورت نیمه خواب بیدار و بعد هم یکبار گذری تبلیغ یک فیلم که سکانس‌هایش آشنا بود اما با اسم عجیب غریب که می‌خواست جمعه پخش شود ساعت ۴ و اینگونه inception کریستوفر نولان را وسط یک مهمانی در فاصله ۳۰سانتی متری تلویزیون دیدم؛ گرچه ۴-۵ماه پیش دانلودش کرده بودم و کلی هم شنیده بودم که دیدنیست اما نمی‌دانم چرا نشده بود ببینم

inception

اول تشکر از سازمان فخیمه صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران که فیلم اسکاری ۲۰۱۰ را برایمان دوبله نمود و با حداقل حذفیات به نمایش گذاشت و اگر این همسر دیکاپریو (که نقش‌اش را Marion Cotillard بازی می‌کرد) فقط کمی درست لباس پوشیده بود این ۲۰دقیقه که ما کلی گیج شدیم، قصه رابطه زن و شوهری کاب و مال چیه، چه جوری مرده و این‌ها، راحت‌تر حل می‌شد و لزومی به مراجعه به نسخه اصلی فیلم نمی‌بود!
بهرحال بازهم تشکر می‌کنیم از عمو عزت، علی رغم اینکه نسبت به سیاست‌های مدیرانش در بازتاب شلوغ پلوغی‌های سوریه، لوگوهای شبکه مزین به سال جهاد اقتصادی مبارک! و ستاره سازی مسخره برادر تازه برگشته از فرانسه، از دست‌اش حسابی گله داریم!

بعد اینکه بعضی‌ها نام فیلم را «سرآغاز» ترجمه کرده‌اند برخلاف «تلقین» که متداول شده است گویا، به نظر می‌رسید ترجمه سرآغاز فقط یک برداشت ساده از دیکشنری بوده اما می‌شود اینگونه فکر کرد که کارگردان دارد بذری را در اندیشه ما می‌کارد که قرارست سرآغاز یک شروع باشد، اینسپشن یعنی شروع راه تازه و مرحله‌ای جدید که این راه را کاب با تخریب همه آن شهر ۵۰ساله رویایی‌اش، له شدن زیر چرخ قطار و ترک کردن خیال همسرش که به قول خودش I miss you more than I can bear انجام می‌دهد برای باز یافتن خودش...
و یا حتی تغییری که قرارست در طرز رفتار فیشر ایجاد بشود که دیگر مثل پدرش رفتار نکند و یکه ابرقدرت انرژی جهان نباشد و‌‌ همان گونه خودش دوست دارد رفتار کند نه آن طور که پدر بوده
یعنی آغاز... شروعی جدید و گذر از مرز واقعیت و رسیدن به حقیقت

●● یک نکته دیگر اینکه به نظرم تمام این اتفاقات در فیلم افتاد تا دی کاپریو برگردد به خانه‌اش و خانه‌اش جایی نبود جز آمریکا که ممنوع کرده بود ورودش را؛ گرچه شاید اندکی نکته‌اش متوهمانه از ژانر دکترینال بدون مرز باشد!
البته طبق معمول در مورد این فیلم هم دکتر عباسی تحلیل دارند که بنده نتوانستم ۵۶۰مگ‌اش را دانلود کنم، شما خواستید استفاده کنید + بعد برای ما هم تعریف کنید.

●●

آخر فیلم معلوم نشد این دنیایی که کاب بدان رسید واقعیت دارد یا نه؟ چرا که هنوز فرفره در حال گردش بود که تیتراژ پایانی فیلم خبر از پایان برداشت آزاد فیلم داد؛ اما آیا اصلا اهمیت دارد؟
هر بار که کاب از رویایی بیرون می‌آمد فرفره‌اش را می‌چرخاند تا بفهمد به واقعیت برگشته اما این بار بر خلاف دفعات گذشته منتظر نتیجه نماند و به استقبال فرزندانش رفت
و این یعنی اینکه باید بیشتر فکر کرد به زنده گی تا به رویا یا واقعیت بودن آن
به حقیقت که چیست و باید بدان رسید
به اندیشه
به کوچک‌ترین اندیشه
که می‌تواند همه چیز را تغییر دهد

Listen, there's something you should know about me

About inception:

            An idea is like a virus.

            Resilient; Highly contagious

            And the smallest seed of an idea can grow.

            It can grow to define or destroy you.

                        The smallest idea, such as:

 "Your world is not real "

 

Simple little thought that changes everything...

 

  • صدرا مجد