دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

کلمات کلیدی
پیوندها

۲ مطلب در اسفند ۱۳۸۸ ثبت شده است


مدیا LOVE الکترونیک
سن‌اش بالا بود؛ برخلاف مابقی استادهای زبان
خودش می‌گفت ۳۳سال تجربه دارد
اول تا آخر کلاس ایستاده بود و حرف می‌زد؛ برخلاف مابقی استادهای زبان!
از آن استادهایی که به نظر بیشتر معلم‌اند تا استاد؛ گرچه خودش teacher را قبول نداشت

شما باید این‌ها را برای خودتان یکی کنید
JoB & LovE & FuN
کارتان بشود عشق‌تان، تفریح‌تان بشود کارتان
این‌گونه هیچ‌وقت احساس خستگی نمی‌کنید، وقتی دارید کار می‌کنید، فکر می‌کنید دارید تفریح می‌کنید، به کارتان عشق می‌ورزید و برایش مایه می‌گذارید، خسته که هیچ، عشق هم می‌کنید
این سه را باید با هم داشته باشید
لاو و جاب و فان، عشق و کار و تفریح

یکم فکر کردم؛ جمله‌اش که تمام شد، خیلی با احتیاط گفتم:
البته استاد! ببخشیدها، قبول
اما اگه Love ما بشه Job ما که خیلی بد می‌شه!!!

از بالای عینک‌اش نگاه تندی کرد و بعدش کلی خندید!

 

  • صدرا مجد

بچه‌ها موجودات عجیبی‌اند، نه به‌سبب خلقت‌شان که در توان فهم نیست؛ فقط به‌خاطر قدم‌شان، مبارکی، پاکی، نشاط و برکتی که ماحصل گام‌نهادن یکی دیگر از مخلوقات اوست بروی زمین.
بچه‌ که می‌آید گویا همه چیز نو می‌شود
درست مثل تحویل سال  /   مثل آن لحظات بعد شب‌های احیا  /  بعد خداحافظی از حرم امام رضا
همه‌ی آن لحظاتی که به خودت قول داده‌ای شروعی جدید در راه است
شروع‌هایی که بهانه‌اش را خودش دست‌ات داده
و تو هم‌چنان امیدواری، امیدوار به آینده

دارم فکر می‌کنم به هم نسلانم یا بیشتر به نسل بعدی‌ها، آن‌هایی که بعید می‌دانم هم‌زمان دو لقب دائی و عمو را یدک بکشند؛ حالا دو سال هم جلو بیفتند و به‌سبب تنها ولد ذکور کفالت بگیرند؛ ارث و میراث ابوی یکجا برود در جیب‌شان، نگران خانه و ماشین و پول‌توجیبی و اتاق اختصاصی نبوده و نباشند.

اما تا مزه دختر کوچولویی که می‌دود و می‌پرد تو بغلت، گونه‌ات را بوس آب‌داری می‌کند و شروع می‌کند تندتند برای تو -عموجان‌ش- تعریف می‌کند، را نچشی؛ تا این‌یکی پریده بغلت، اون‌یکی که تازه تاتی‌تاتی می‌کند خودش را برساند به تو و اهم‌اهم کند یعنی یالا منم بغل می‌خوام را حس نکنی؛ نصف عمرت برفناست؛ خارجکی‌ها را که اصلا ول‌لش، همین که به این دو مقوله متفاوت، یک چیز واحد می‌گویند uncle  حساب‌شان معلوم است!

قدم نو رسیده واقعا مبارک است

دخلی ندارد، اما بی‌حساب نیست که برای به کمال رسیدن از یک به چهار، شرط رعایت عدالت فی‌مابین اصل است!
این‌را تازه فهمیده‌ام که باید بین این چهارتا نوه قدونیم‌قد چگونه محبت‌ام را تقسیم کنم، خصوصا شازده‌ تازه واردی که هنوز نمی‌دانیم قرار است بغیر محمدصادق چی صدایش بزنیم و منی که باید تمرین کنم دیگر بجای دیدن هر کوچولو که می‌گفتمش عموجون، بعضی وقت‌ها هم بگویم دائی‌جون، قربونت برم!

حالا دیگر خداست و من
خدایی که بعد این همه لطف و عنایت
می‌خواهد برکت و لطف را تکمیل کند و پدر شدن را نیز مزه‌اش را بچشاند
و منی که هنوز نمی‌فهمم خیلی چیزها را
چه پرتوقع، عجول و نفهم ام!

 

  • صدرا مجد