دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

کلمات کلیدی
پیوندها

۳ مطلب در بهمن ۱۳۸۸ ثبت شده است


گمانم خیلی از رفتارهای‌مان عادتی‌ست، مثلا تمام ۴سال کارشناسی و ۲-۳سال بعدش که رفت‌و‌آمدم زیاد بود به IUT، به تعداد انگشتان دست هم نشد که صبح به سرویس نرسم، یعنی هر روز این ۶-۷سال را هفت نشده از خانه می‌زدم بیرون؛ از وقتیofficeمان آمد به فاصله ۵دقیقه‌ای با دوچرخه از منزل، گفتم وای خدا چقدر وقت save کردم، حداقل روزی ۹۰دقیقه!
اما ای دل غافل که این ساعت بیولوژیک ناجنس ما عادت کرد بطور ناخودآگاه و wake up اش شد ۸و۱۰دقیقه؛ یعنی یک جوری تنظیم می‌شود برنامه‌ام که ۹ سر ِکار باشم !

دکتر محمد اسماعیل همدانی گلشن رئیس جدید دانشگاه صنعتی اصفهان بجای دکتر قربانیترم پنج که شد «بررسی سیستم‌های قدرت» را ۲ استاد ارائه ‌دادند، اکبر و گلشن؛ آخرش نفهمیدم به سبب جور شدن برنامه بود که با گلشن گرفتیم یا حس درس‌خوانیم گل کرد و استاد گلابی را انتخاب نکردیم! هرچه بود جلسه دوم-سوم یکی از بچه‌ها وقتی استاد روی‌اش به تابلو بود مزه‌ای انداخت، استاد همان‌طور (رو به تابلو) گفت: « آقای سارنگ! چیزی فرمودین؟» وما ماندیم درکف Voice Detection استاد!

قبل‌ترها بچه‌ها می‌گفتند ۵ دقیقه آخر کلاسش را می‌گذارد به چند کلام از نهج البلاغه، گرچه بین استادهای برق این‌گونه رفتار عجیب غریب بود اما اون ترم که نشد آن‌گونه!

اما آن‌چه استاد ما را کرده بود استاد، سخت‌گیری‌اش بود در درس و نمره! خصوصا برای بچه‌ مذهبی‌ها ! شخصا وقتی طبق معمول میان‌ترمم خوب نشده بود و رفته بودم اتاقش، کلی گله کرد که « چرا درست درس نمی‌خونی، دیدمت اون‌بار توی اون جلسه که داشتی کارهاش را می‌کردی، اولویت اول درس، بعد کارهای جنبی و همایش و جلسه! »
و البته ما هم جبران کردیم به لطف خدا در پایان ترم.

اما همه این‌ها یک‌طرف و هفتمین دوره انتخابات مجلس-اسفند۸۲  طرف دیگر
از سال۸۱ و پیروزی غیرمنتظره بچه‌هایی با نام « خانه دوست کجاست؟ » در انتخابات دوره دوم شوراها تا این انتخابات کلی بحث و جدل در اصفهان همیشه مزخرف از لحاظ سیاسی، شکل گرفت مابین سنتی‌هایی که گمان می‌کردند پیروزی قبلی علت رویگردانی مردم از اصلاح‌طلبان و توجه مجدد به سنت‌گرایان راست است و جوانانی که تازه فهمیده بودند پیروزی چه طمعی دارد! این‌بار جمع این‌دو زیر یک بیرق نشد، «هوای تازه» و «صبح امید» شدند فصل جدایی نسل جوان اصول‌گرا و محافظه‌کاران سنتی راست. این استقلال، این‌بار زود بود برای جوانان و لیست پنج‌نفره‌شان که دکتر همدانی گلشن را هم در بر می‌گرفت رأی نیاورد

اما دو چیز را اثبات کرد:
یکی استقلال جوان‌هایی که دیگر نمی‌خواستند زیر بیرق سنت اندیشان راست، بازی کنند و دیگری تحولی در عرصه تبلیغات انتخاباتی شهری و نتیجه هردویش شد پیروزی همین جوان‌ها در تیرماه۸۴ درحالی‌که سنتی‌ها با علی لاریجانی با نیم‌میلیون رأی بیشتر از آرای باطله، ششم شدند!

«من خدای را به نرخ روز بندگی نمی‌کنم» انتخابات مجلس هفتم  هوای تازه

بعد از آن دوره، دکتر همدانی گلشن یک‌بار شد معاون آموزشی دانشگاه که اتفاقا حسابی بروبچه‌ها را حال آورد، معاون آموزشی‌ای که برای اولین بار جلوی حذف پزشکی که به دروغ‌گویانه‌ترین وجه ممکن معادل حذف تک‌درس شده بود را گرفت و البته چندین جور سخت‌گیری دیگر. به سبب اینکه این دوره را در دانشگاه نبودم نمی‌توانم تحلیل کنم که عملکرد دکتر چگونه بود اما هرچه بود آخرش رسید به اینکه بالاخره دور ریاست از دست کشاورزها خارج شد و باز رسید به برقی‌ها !

بعد از دوره ۸ساله سقائیان‌نژاد برقی(۶۸-۷۶) یک دوره شش ساله را آهون‌منش(۷۶-۸۲) و یک دوره چهارساله را قربانی(۸۴-۸۸) (هر دو از دانشکده کشاورزی) بر دانشگاه صنعتی ریاست کردند (البته در این بین دکتر عباسی موادی هم بود) اما تنها دانشکده‌ای که ورودی‌های غیر فنی در دانشگاه صنعتی اصفهان را داراست، گویا ساخته شده بود فقط برای پرورش استاد جهت مدیریت دانشگاه!

خلاصه این پیروزی برقی‌ها در بازپس‌گیری قدرت را باید دید سرانجامش چیست؟

پی‌نوشت:

خوب خرده نگیرید! بچه‌ای که ۲سالی هست پایش را در جایی که هفت‌سال می‌رفته و می‌آمده نگذاشته، باید هم بعد چند هفته خبر تعویض ریاست برایش بشود یک پست وبلاگی ( ۱۸بهمن۸۸ تودیع و معارفه دکتر قربانی-دکتر همدانی  )

طبق شایعات قوی تأئید نشده، دوست بی‌مرام ما، هیئت علمی IUT شده است، گرچه شاخ درآوردم اما ان‌شاءالله هرجا هست و هرجور، خوش باشد و شاد و همین‌طور بی‌خبر!

این حس نوستالژیک وقتی تحریک شد که باید IUT را مقایسه کرد با « این‌جا، آن‌جاست »

خاطرات گلشن را باید حاج‌آقا تعریف کند که خاطراتی دارد تعریف کردنی و
خاطرات « هوای تازه » را هم مسک و جواد و گواه !


 

  • صدرا مجد

 
خیلی وقت است حرف‌وحدیث این سریال آمریکایی همه‌جا هست، چند وقتی بود فروکش کرده بود؛ آن‌هم به سبب پایان سیزن ۵اش؛ اما در همین حین هم وقتی خبر دوبله لاست روی تلکس خبرگزاری‌ها رفت بحث داخلی داغ‌تر شد؛ خصوصا وقتی که گفته شد نرم‌افزار 100میلیونی خریده شده برای بهبود پوشش بازیگران‌اش!

هرچه بود و هرچه هست؛ بحث سر چیز دیگری‌ست
و آن قدرت رسانه است و میزان نفوذ و تاثیرش

این آمریکایی‌ها قاعده‌های خاصی دارند، مثلا برنامه‌های سالانه‌شان را فقط روی تاریخ تنظیم نمی‌کنند، یعنی با دو پارامتر مشخص می‌کنند، یکی روز هفته یکی هم تاریخ، مثلا Thanksgiving Day می‌شود آخرین پنج‌شنبه ماه نوامبر.
طبق سنت دویست و بیست ساله، اوایل سال میلادی جدید پرزیدنت درباره وضعیت عمومی ایالات متحده در برابر نشست مشترک دو مجلس کنگره آمریکا سخنرانی می‌کند؛ این سخنرانی سالانه آخرین 3شنبه ژانویه برگزار می‌شود؛ ولی امسال یک روز دیرتر انجام شد

خیلی ساده‌است، میلیون‌ها آمریکایی می‌خواستند سه‌شنبه روی شبکه abc پیش‌نمایش سیزن ششم LOST را ببینند و چند هفته قبل سخنگوی کاخ‌سفید گفت که این دو با هم تلاقی پیدا نخواهد کرد، جای نگرانی نیست!

درباره سریال لاست این‌قدر در وبلاگ‌ها و سایت‌ها نوشته شده است که حتی می‌توانید یک LostPedia هم برایش پیدا کنید، اما هرچه بگردید یک تحلیل شسته رفته در موردش پیدا نمی‌کنید
یعنی یک سرچ ساده در گوگل ۶۵۴هزار نتیجه برای‌تان نشان می‌دهد اما از این بین به تعداد انگشتان دست‌تان (آن‌هم یکی از دوتا دست!) می‌توانید تحلیل خوب برای این سریال بخوانید
تحلیلی که باید کارشناسان رسانه‌‌ای ما، اساتید ارتباطات ما، هنرمندان فیلم‌ساز و منتقد ما، روان‌شناسان ما و محققان حوزه اجتماعی خیلی زودتر دست می‌جنباندند؛ فقط می‌توانید تحلیل «حسن عباسی» را آن‌هم با ورژن ضدصهیونیستی  غلیظ، پیدا کنید

لاست - LOST

شاید، شاید روزی در « دهکده شخصی »  نوشتم برای لاست؛
برای مسافرانی که گم می‌شوند در جزیره‌ای و جزیره برای‌شان چه خواب‌هایی که نمی‌بیند و ما که گم‌شده ایم در این لاست!
مایی که گم‌شده‌ایم در این دنیای رسانه‌ای

پی‌نوشت:

تحلیل ضدصهیونیستی غلیظ « حسن عباسی » در مورد LOST 

همه چیز در مورد سریال لاست در www.LOST.ir و حتی لاست پدیا

برای دوستانی که نمی‌دانند، سریال لاست از سپتامبر2004 روی شبکه abc امریکا  شروع شده است و تا امروز نزدیک 100اپیزود در 5قسمت‌اش پخش شده است که سری جدید (سیزن6) از دوم فوریه شروع می‌شود؛ این مجموعه تلویزیونی داستان گروهی از بازماندگان سقوط یک هواپیما بر فراز جزیره‌ای ناشناس دراقیانوس آرام است.

مدت های بحث این‌که چه بازیگرهای ایرانی می‌توانند جای کارکترهای این سریال بازی کنند در بازی‌های وبلاگی داغ بود؛ من هم به نوبه خودم این‌ها را تائید می‌کنم :
جک شفرد :  شهاب حسینی /  جان لاک : جمشید هاشم پور/ ساویر : حسام نواب صفوی / جولیت : هدیه تهرانی / هارلی : مهران غفوریان /  چارلی : علی صادقی / سعید : حمید فرخ نژاد / بن : آتیلا پسیانی / آنا لوسیا : نسرین مقانلو
والبته هیچ‌ گزینه مناسبی برای کیت نجستم !

همه این‌ها را نوشتم برای دو چیز
یکی ادای دین به « آنا لوسیا » و دیگری برای معرفی « 
دهکده شخصی  » خودم!

 

  • صدرا مجد

محله ما دیوانه زیاد دارد، علتش را درست نمی‌دانم
شاید قدیمی بودنش علت باشد، شاید سنتی بودن مردم‌اش، شاید هم خود هم‌محله‌ای‌ها !
می‌گویند قبل‌ترها این مدرسه سر خیابان که الان طلاب درش درس می‌خوانند، دیوانه‌‌خانه بوده؛ الله‌اعلم.
الان که جای دیگر مستأجریم تا ملک پدری را چهارتا رویش بسازیم دلم برای تک‌تک‌شان تنگ شده
هم‌محله‌های دوست‌داشتنی :
یکی رو می‌کرد به دیوار و نسخه‌ای که دست‌اش بود را هی مرور می‌کرد آن‌هم با صدای بلند
آن‌یکی همین‌جوری کج‌وکوله رژه می‌رفت در محله
دیگری به میتی‌تلفنی معروف بود، انگاری دسته‌ی تلفن‌های قدیمی را می‌چرخاند و هی [...]

اما یکی‌شان بود که وقتی دوروبرش شلوغ می‌شد دیگر کنترل‌اش دست خودش نبود؛ گمان می‌کرد به طرف‌داری او جمع شده‌اند، خنده‌های زیر لب بچه‌های شر محله را نمی‌دید؛ شایدهم می‌دید و نمی‌خواست دوروبرش خلوت شود؛ آخر این‌جور که می گویند دیوانه‌ها هم دیوانه نیستند!
شاید از تنهایی می‌ترسید؛ از فراموشی در تاریخ
از آنکه آیندگان بی‌عرضه‌گی‌اش در تاریخ را بخوانند
همین بود که دوست داشت دور و برش شلوغ باشد
زیر چترش همه باشند و شلوغ

دارم فکر می‌کنم همه یک‌جورهایی دیوانه‌ایم

یکی دیوانه‌ای را گفت: بشمار                برای من، همه دیوانگان را
جوابش داد: کاین کاریست مشکل   شمارم، خواهی ار فرزانگان را


  • صدرا مجد