دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

کلمات کلیدی
پیوندها

یک اندیشه کوچک

يكشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۰، ۰۱:۵۳ ق.ظ

فکر نمی‌کردم اولین پست نودی‌ام سینمایی باشد آن هم بین اینهمه اتفاقات سیاسی، جنبش‌های مردمی و عشقولانه‌های شخصی!
اما هرچی فکرش را می‌کنم می‌بینم اینکه بالاخره این دنیای ما واقعی ست یا ما در رویاییم، اینکه چقدر اندیشه‌ها ولو کوچک می‌توانند مهم باشند و اینکه کاش می‌شد رویا‌ها حقیقی می‌شدند مهمترست از این حوادثی که اتفاق افتاده!

●●

امسال نیت کرده بودم غیر انجام کارهای عقب مانده در تعطیلات، کتاب بیشتر بخوانم که بازهم مثل هرسال نشد اما به لطف خدا حداقل هیچی تلویزیون ندیدم بغیر برنامه تحویل سال با اجرای فرزاد حسنی همراه با یک مشت ستاره آن هم بصورت نیمه خواب بیدار و بعد هم یکبار گذری تبلیغ یک فیلم که سکانس‌هایش آشنا بود اما با اسم عجیب غریب که می‌خواست جمعه پخش شود ساعت ۴ و اینگونه inception کریستوفر نولان را وسط یک مهمانی در فاصله ۳۰سانتی متری تلویزیون دیدم؛ گرچه ۴-۵ماه پیش دانلودش کرده بودم و کلی هم شنیده بودم که دیدنیست اما نمی‌دانم چرا نشده بود ببینم

inception

اول تشکر از سازمان فخیمه صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران که فیلم اسکاری ۲۰۱۰ را برایمان دوبله نمود و با حداقل حذفیات به نمایش گذاشت و اگر این همسر دیکاپریو (که نقش‌اش را Marion Cotillard بازی می‌کرد) فقط کمی درست لباس پوشیده بود این ۲۰دقیقه که ما کلی گیج شدیم، قصه رابطه زن و شوهری کاب و مال چیه، چه جوری مرده و این‌ها، راحت‌تر حل می‌شد و لزومی به مراجعه به نسخه اصلی فیلم نمی‌بود!
بهرحال بازهم تشکر می‌کنیم از عمو عزت، علی رغم اینکه نسبت به سیاست‌های مدیرانش در بازتاب شلوغ پلوغی‌های سوریه، لوگوهای شبکه مزین به سال جهاد اقتصادی مبارک! و ستاره سازی مسخره برادر تازه برگشته از فرانسه، از دست‌اش حسابی گله داریم!

بعد اینکه بعضی‌ها نام فیلم را «سرآغاز» ترجمه کرده‌اند برخلاف «تلقین» که متداول شده است گویا، به نظر می‌رسید ترجمه سرآغاز فقط یک برداشت ساده از دیکشنری بوده اما می‌شود اینگونه فکر کرد که کارگردان دارد بذری را در اندیشه ما می‌کارد که قرارست سرآغاز یک شروع باشد، اینسپشن یعنی شروع راه تازه و مرحله‌ای جدید که این راه را کاب با تخریب همه آن شهر ۵۰ساله رویایی‌اش، له شدن زیر چرخ قطار و ترک کردن خیال همسرش که به قول خودش I miss you more than I can bear انجام می‌دهد برای باز یافتن خودش...
و یا حتی تغییری که قرارست در طرز رفتار فیشر ایجاد بشود که دیگر مثل پدرش رفتار نکند و یکه ابرقدرت انرژی جهان نباشد و‌‌ همان گونه خودش دوست دارد رفتار کند نه آن طور که پدر بوده
یعنی آغاز... شروعی جدید و گذر از مرز واقعیت و رسیدن به حقیقت

●● یک نکته دیگر اینکه به نظرم تمام این اتفاقات در فیلم افتاد تا دی کاپریو برگردد به خانه‌اش و خانه‌اش جایی نبود جز آمریکا که ممنوع کرده بود ورودش را؛ گرچه شاید اندکی نکته‌اش متوهمانه از ژانر دکترینال بدون مرز باشد!
البته طبق معمول در مورد این فیلم هم دکتر عباسی تحلیل دارند که بنده نتوانستم ۵۶۰مگ‌اش را دانلود کنم، شما خواستید استفاده کنید + بعد برای ما هم تعریف کنید.

●●

آخر فیلم معلوم نشد این دنیایی که کاب بدان رسید واقعیت دارد یا نه؟ چرا که هنوز فرفره در حال گردش بود که تیتراژ پایانی فیلم خبر از پایان برداشت آزاد فیلم داد؛ اما آیا اصلا اهمیت دارد؟
هر بار که کاب از رویایی بیرون می‌آمد فرفره‌اش را می‌چرخاند تا بفهمد به واقعیت برگشته اما این بار بر خلاف دفعات گذشته منتظر نتیجه نماند و به استقبال فرزندانش رفت
و این یعنی اینکه باید بیشتر فکر کرد به زنده گی تا به رویا یا واقعیت بودن آن
به حقیقت که چیست و باید بدان رسید
به اندیشه
به کوچک‌ترین اندیشه
که می‌تواند همه چیز را تغییر دهد

Listen, there's something you should know about me

About inception:

            An idea is like a virus.

            Resilient; Highly contagious

            And the smallest seed of an idea can grow.

            It can grow to define or destroy you.

                        The smallest idea, such as:

 "Your world is not real "

 

Simple little thought that changes everything...

 

  • صدرا مجد

نظرات (۱۰)

ajab filmi bood vaghean
kheili haal dad. male doran amoozeshi ke akhare hafte 10 ta 10 ta film mididam.

hatman noskhe asli ro bayad did
vagarna gij mishi.
payanesh ro ham doos daram.

abbasi to tv harf zade bood ch4
vali goosh nadadam chi migoft.
hamoonrooz dar mored fringe ham harf zade bood.



ماکه فیلم را همون نسخه اصلی را دیدیم و موفق به دیدار دوبله شده اش نشدیم اما تحلیل حسن عباسی در برنامه راز را به لطف ضبط یکی از دوستان به طور منتخب دیدم خلاصه اش اینه که معتقده کل این ماجرای ظاهرا رو به گسترش طرح دنیاهای موازی مخصوصا در خواب به نوعی جایگزین سازی برای دنیاهای متوالی(برزخ و آخرت ) است .(ظاهرا یکی دو تا سریال و این چیزها هم در کار هست)
به هر حال من همچنان از ظرفیت و توان ذهنی نویسنده فیلمنامه در جمع کردن و تحلیل و ساخت چنین ایده عظیم و تو در تویی فکم باز مانده است!

نکته آخر هم در مورد آن جمله های آخر : 1- این جمله ها نوعی تعریف کارکردی از سینما یا کلا رسانه است!
2- فکر کنم سوفسطاییان یا یه همچین چیزی خیلی قدیم ها یک همچین اعتقاداتی را در مورد واقعی نبودن هیچ چیز طرح کرده اند . ر.ک. یکی که فلسفه سرش بشه!
سلام
سال نو مبارک

امسال فیلم ها رو خیلی ندیدم ولی اتفاقا این یکی از فیلم هایی بود که دیدم و خیلی خوشم اومد و آخر فیلم متعجب بودم از تخیلی که نویسنده فیلم در مورد فیلمنامه به خرج داده.
یه جا خوندم که نقش نویسندگان داستانها و فیلم های تخیلی در پیشبرد علم را نمی توان انکار کرد. سفر در زمان و سفر در دنیاهای موازی هم یکی از اونهاست که دانشمندا دارن روش کار می کنن.
به من هم سر بزنید
خوشحال میشم
شما از اون عشقولانه‌های شخصی بنویسید ما بیشتر استقبال می‌کنیم!
  • بهانه خیس باران
  • به نظرم عنوان "تلقین" تناسب بیشتری با محتوای فیلم داشته تا "سرآغاز"
    البته اینسپشن به معنای بستن نطفه هم هست که به عبارتی میشه گفت منظور همون کاشتن بذریک اندیشه در لایه های ذهن یک فرد ِکه توی فبلم ازش صحبت شد.



    در ادامه ی تحلیلتون از فیلم نوشتید "گذر از مرز واقعیت و رسیدن به حقیقت"... به نظرمن در مورد این فیلم متناقضه. شاید در مورد کاب تا حدودی صدق کنه اما در مورد فیشر چطور؟ بذر اندیشه ای که در ذهن فیشر کاشته شده از طرف فرد دیگه ای که اگر اشتباه نکنم رقیب کاری پدر فیشر بوده و توسط کاب و گروهش در ذهن فیشر جای داده میشه که به ازای انجام موفقیت آمیزش کاب میتونه برگرده خونه . از طرفی کاب با کاشتن همین بذرها و تلقین ها و ساختن رویاها به نوعی موجب مرگ همسرش شده چرا که همسرش در مورد واقعیت زندگی و رویاها و باورهاش دچار تناقض میشه , آیا به نظر نمیرسه که بذراندیشه ی جا گرفته در ذهن فیشرهم باعث نابودیش بشه؟


    دنیایی که کاب بهش رسید در واقع همان نقطه ی آرامش و ایده آلی بود که تلاش میکرد بهش برسه ... بنابر این اهمیتی نداشته که واقعیت باشه یا رویا!


    دنیای ما پر از بذرهای اندیشه های مختلفیه که خیلی راحت توی ذهن ما می نشینند اما این که کدوم رشد کنند و کدوم ها خفه بشند بسته به زیر ساخت های ذهنی ما داره که در فیلم همون نیروهای محافظتی در ذهن فیشر یا تصویر و تلقینی که کاب از همسرش در ذهن داشت که باعث میشد در تمام رویاهای کاریش در امور اخلال ایجاد کنه به نوعی می تونه بیانگر این موضوع باشه


    .....
    من از کل تلویزیون فقط کلاه قرمزی را ترجیح می دهم ببینم متاسفانه فقط یکی دو قسمتش را آن هم نصفه و نیمه موفق شدم ببینم!

    بعد ببخشید اینو اگر نگم می میرم یعنی حالم بهم می خوره از اون فرزاد حسنی! سبک ترین، جلف ترین، لزج ترین، لوس ترین، چندش آورترین، خاله زنک ترین گوینده و مجری است که در تمام سی و اندی سال عمرم دیده ام...
    در بین تمام گوینده های تلویزیون فقط دو گوینده و مجری هستند که اگر در صفحه تلویزیون ما ظاهر شوند کانال عوض نمی شود، و تی وی خاموش نمی شود:

    1. احسان کرمی

    2. سیاوش صفاریان پور
    بین مجری های خوب نلویزیون رضا صفدری رو از یاد برده بودم، روحش شاد و خوش به حالش که رفت...
    فوق العاده بود این فیلم.
  • خبرنگارافتخاری نیویورک تایمز
  • سلام
    به به، عقشولانه‌های شخصی؟! مبارکه. شیرینی و اینها یادمون نمی‌ره...
    مرسی از این پست... اینسپشن و فرانسه و ... خوب بود.
    من یه عالمه تعریف اینسپشن را شنیده بودم. دی‌وی‌دی‌شو گرفتم. زیرنویس داغونی داشت و ترجیح دادم بدون زیرنویس ببینمش. برای همین یه جاهایی خب دیالوگ ها را کامل متوجه نمی‌شدم. وقتی شنیدم تلویزیون میخواد بذاردش یه عالمه برنامه ریزی کردم و نشستم دیدم. خیلیییی کیف کردم. اصن دیدن اینسپشن با دوبله‌ی فارسی خیلی خوبه. حالا می‌تونم بشینم یکی دو بار دیگه فیلم اصلی را ببینم و لذت ببرم. حسابی خوشحال شدم از این کار عمو عزت و دوستان!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی