دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

کلمات کلیدی
پیوندها

۲۷ مطلب با موضوع «اندکی در باب سیاست» ثبت شده است

شروعش مهم نیست قمری باشد یا شمسی ویاحتی میلادی
وقتی حس‌اش می‌کنی که دارد یک‌سال می‌شود همان‌وقت، وقت‌اش است
حالا روی حساب‌ قمری‌ شده است موقعش و ۱۰-۱۱روز تا شمسی‌اش مانده باشد

تب داشتم
نمی‌دانم چند درجه؛ معلوم هم بود، آن کله کچل با آن آفتاب داغ،
آن دشداشه گشاد با آن باد کولرها که مستقیم می‌خورد بر فرق سر؛
تازه شانس آورده بودم نشکسته بود پوسته‌اش!
شب آخر بود
فردایش را هم داشتیم کامل و حتی تا سحر پس‌فردایش را،
اما گویی آن‌شب، حکم شب ِ کامل ِ آخر را داشت؛ اما مگر می‌گذاشت آن تب و مگر گذاشت

درست در همان چند دقیقه که کنارم بود
بیاد تمام آن تک‌تک ثانیه‌های ۸سالی که با هم بودیم
نمی‌دانم چرا من، بی‌خود و بی‌جهت فکر ‌کردم دیگر تمام شده است!
گویا بخاطر دعایی بود که برای‌اش کرده بودم و شاید او برایم نکرده بود، شاید!

اما از همان روز و همان وقت و همان لحظه
در همان حال تب و همان مکان و خاک شریف
گویا مطمئن شده بودم؛ حالا چه فرق می‌کند تا شهریور طول کشید
تو بگو
اگر هذیان بود و یاوه‌گویی بیمار تب‌دار؛ پس چرا اتفاق افتاد؟ 

Wacko jacko

And It Doesn't Seem To Matter
And It Doesn't Seem Right
Cause The Will Has Brought No Fortune
Still I Cry Alone At Night
Don't You Judge Of My Composure
Cause I'm Lying To Myself

باز خدا روح این مایکل را شاد کند که این‌قدر شرف داشت که مرگ‌اش
تیتریک رسانه‌های جهان در طول این یک‌هفته ۱۰روز را عوض کند
تیتر یکی که چندین سال بود منتظرش بودند
و یاران امام برای‌شان انجام داده بودند

 

  • صدرا مجد

بعضی وقت‌ها خوبه که بعضی اتفاق‌ها بیافته تا بعضی چیزها دوباره و یا شاید هزارباره برای آدم تکرار بشه تا توی اوون ته‌توهای مغزش ثبت بشه و فراموشش نشه؛ هیچ‌‌وقت!

بعضی وقت‌ها خط‌ها روشن می‌شود و حرف‌ها رو، معلوم می‌شه کی به کیه.
بعضی وقت‌ها بد نیست بدانیم  تمام کسانی که در انتخابات شرکت می‌کنند، معتقد به نظام نیستند گرچه پذیرفته‌اند که باید در چارچوبی که برای‌شان تعیین شده بازی کنند و بعدش هم بشنوند که رای به نظام بوده است.
بعضی وقت‌ها بپذیریم که مملکت قانون دارد و همه نگران نگه‌داشتن این چارچوب‌اند، نه فقط ما.
بعضی وقت‌ها حرف بزرگ خانواده دل‌سوزانه است و پذیرشش متانت می‌خواهد و اندکی گذشت، اما ماحصلش به نفع همه است.
بعضی وقت‌ها بدانیم لازم نیست برای پیروزی فضا را دوقطبی بکنیم و همه را خودی و بی‌خودی.
بعضی وقت‌ها خوب است نگران باشیم که چرا مابین فرهیختگان با توده ملت‌مان این‌قدر فاصله است در انتخاب؟
بعضی وقت‌ها خوب نیست که قبل اعلام نتیجه نهایی و رسیدگی به تخلفات، رسما از بالا و قاطع بگوییم این‌چنین است و لاغیر.
بعضی وقت‌ها انصاف خوب است، هروقت مردم نگاه‌شان هم‌سو با ماست، خوب‌اند و وقتی هم نیست تحمل داشته باشیم و برویم ببینیم مشکل‌مان کجاست.
بعضی وقت‌ها چقدر احساس میشود که رسانه‌های رسمی، مخالفان را به رسمیت نمی‌شناسند و این‌را باید از زبان رئیس مجلس فعلی‌ای بشنویم که در ده‌سال صدارت‌اش بر عام‌ترین رسانه، ذره‌ای انعطاف نداشت!

چقدر تلنگر خوب است، حتی اگر درد داشته باشد

بعضی وقت‌ها چقدر راحت مردم‌مان، تأکید می‌کنم مردم خودمان که اعتراضی دارند ولو اشتباه، را وصل می‌کنیم به صهیونست‌ها و منافقان؛ ضد ولایت فقیه می‌خوانیم‌شان و اوباش قلم‌دادشان می‌کنیم.
بعضی وقت‌ها ظرفیت شکست و حلم پیروزی چقدر نیاز است و ضروری، ولو اینکه نتیجه ۲بر۱ شده است نه ۱۰برهیچ!
بعضی وقت‌ها لفظی توی مایه‌های عذرخواهی چقدر می‌تواند مؤثر باشد و آرامش‌بخش.
بعضی وقت‌ها باید قبول کنیم که ۳۰سال است هنوز نتوانسته‌ایم صدای مخالف را بشنویم و تحمل کنیم؛ ۳۰سال است یک روش مشخص برای رهاشدن فریادهای معترضان ازطریق مدنی و قانونی نجسته‌ایم و نمی‌خواهیم هم بجوریم!
بعضی وقت‌ها دلواپسی بد نیست که نسل جدید از بین دانش‌آموختگانند و کم‌کم روستایی‌ها و اینترنت ندیده‌ها و سنتی‌ها دیگر نقشی پُررنگ در تعیین سرنوشت این نظام نخواهند داشت.
بعضی وقت‌ها بد نیست چشم‌مان را باز کنیم و ببینیم که ایران فقط ما وبلاگ‌بازها نیستیم.
بعضی وقت‌ها چقدر تلنگر خوب است، حتی اگر درد داشته باشد

بعضی وقت‌ها آدم می‌فهمد که با قطع شدن پیامک‌ها، چقدر تنها‌ست؛ ته‌نای‌تهنا !
البته همه‌ی این بعضی وقت‌ها تاوقتی بعضی‌اند پابرجایند

 

  • صدرا مجد

نمی‌خواستم سیاسی بنویسم، شرط کرده بودم اما نمی‌شود گویا
این‌قدر روی مراکز حساس عصبی‌یمان رژه می‌روند که نمی‌شود
دوستانم نهیب می‌زنند و به سخره می‌گیرند که
 در این وانفسای صفین مانند، چه درد اخلاق گرفته‌ای و منافق شده‌ای
امروز روز جراحی نظام است
روز کندن جرثومه‌های فساد از بدن انقلاب برای رشد و تعالی‌اش

 

من هیچ‌وقت دروغ‌گو و فریب‌کار نخواندمش چنان‌که این خدایگان تحریف و جنجال می‌خوانندش، گرچه بی‌جا و اشتباه بسیار سخن گفت‌ست
اما به راحتی هم نمی‌توانم از خصوصیت اخلاقی‌اش که طبیعتاً بازخورد در رفتار و تصمیم‌گیری‌هایش دارد، بگذرم:
او غد است و یک دنده  /  عذرخواهی در دهانش نیست  /  دوست دارد رقبایش را بکوبد  /  نقطه ضعف‌های دیگران را بزرگ می‌کند تا خود بزرگ شود  /  تک‌روست و کارشناسان را زیاد دوست ندارد  /  لطافتی در رفتار با دوستان‌اش به‌چشم نمی‌آید / خود را کارشناس‌تر از همه می‌داند
و البته این همه در کنار هزاران صفت خوب دیگرش...

 


 سیاست‌هایشان همیشه شل‌کن-سفت‌کن بودست
فکرش را کرده‌اید شنبه ۲۳خرداد۸۸ قرار است چه شود؟
آهای با شماها هستم که
ادعای امر به ‌معروف و نهی از منکر دارید
شما که شب‌های جمعه دم ۳۳پل
پارچه می‌زنید و راه‌نمایی می‌کنید به سمت مینی‌بوس
شماها که آزادی و شادی ملت را
به اشتباه، گناه و فحشا می‌دانید
اگر این‌ها منکر است و باید جلویش را می‌گرفتید
کجا بودید این شب‌ها
این شب‌های به نام آزادی
رقص و شادی و پای‌کوبی
حالا می‌خواهید چه کنید؟
از بس نشاط و آزادی را از جوانان گرفته‌اید
وقتی اندکی فشار را برمی‌دارید
چنان از کنترل خارج می‌شود
که ماحصل‌اش فقط و فقط
سرخوردگی خود جوان‌ها خواهد بود

 


مشکل ما این است که صداقت داریم، وقتی کاندیدای منتخب‌مان اشتباه می‌کند، ساکت نمی‌نشینیم؛ وقتی بی‌تدبیری می‌کند؛ وقتی برای تخریب شخصیت رقیب‌اش مدرک همسرش را رو می‌کند و بهانه دست‌شان می‌دهد؛ وقتی هاله خود ساخته‌اش را وقیحانه تکذیب می‌کند؛ وقتی تورم نقطه‌به‌نقطه را تحویل مردم می‌دهد و مهم‌تر از همه
وقتی خودسرانه و مشکوک برای ایجاد فضای دوقطبی و افزایش رأی‌هایش، نام‌هایی را می‌برد که سال‌هاست مردم کوچه و بازار می‌برند و متهم‌شان می‌کند به فساد؛ وقتی دم از مبارزه با فساد می‌زند و تنها نام فاسدان حامی رقیب‌اش را می‌گوید
آرام نمی‌گیریم و برنمی‌تابیم
فقط همین

 

اما آنها هیچ‌وقت چنین نبوده‌اند
می‌گویند دروغ می‌گوید، اما خودشان دروغ‌گوترین‌اند
لحظه‌ای و فقط لحظه‌ای را در این چهارسال برای توهین به منتخب ملت از دست نداده‌اند
حالا شده‌اند حامی اخلاق و صداقت!
همسر به احتمال وزیر آینده‌اش را همه‌جا دنبالش می‌برد و از او استفاده تبلیغاتی می‌کند اما خدشه به ارتقا دانش‌یاری به استاد‌یاری‌اش را ناموسی جلوه می‌دهد، تـُف به این غیرت؛ استفاده ابزاری از توهین به ناموس ! رقیب خود را دروغ‌گو، رمال، فریب‌کار و دیکتاتور می‌خواند و می‌گوید اوست که توهین می‌کند نه من!

رای نیاوردن احمدی‌نژاد مسلماً از دست رفتن انقلاب و نظام نیست، چرا؟ چون‌که ۱۲سال پیش هم همین را می‌گفتند و چنان نشد
من معتقدم، اگر آن‌وقت ناطق رأی آورده بود می‌بایست اکنون برسر قبر نظامی که به‌خاطر خفقان و جدایی ملت و مردم‌اش نابود شده بود، گریه می‌کردیم

حال مائیم و این چهار تن، دوستی می‌گفت
چرا فقط بقیه باید احساس خطر کنند
چرا ما احساس خطر نکنیم که بعد ۳۰سال از انقلاب‌مان باید یکی از این ۴تن را انتخاب کنیم!

مرگ‌بر هاشمی منافق / سیاستو رها کن سبزی‌فروشی واکن / موسوی موسوی عروسک هاشمی / این‌هفته‌و‌اوون‌هفته  محم.د حموم نرفته / پرونده‌ها رو میزه هی میگه چیزه چیزه / احمدی کم آورده  از شهرستان آورده / رئیس‌جمهور بیکاره  سیب‌زمینی می‌کاره / مرگ بر دیکتاتور   چه شاه باشه چه دکتر /  آزادی اندیشه با چیزوچیز نمیشه / هر کی‌که بی‌سواده  با احمدی‌نژاده

فکر نمی‌کنید قرارست بعد این شور و التهاب بی‌جای انتخاباتی در شهر، بازهم زندگی کنیم آن‌هم با هم! قرار نیست چهار سال آینده این آقای چیزچیز رئیس جمهور مملکت اسلامی باشد و یا آن آقای دروغ‌باف
پس لطفا کمی اخلاق و متانت
فقط کمی

پس نوشت

بعد از نامه تاریخی هاشمی رفسنجانی به رهبری و تهدید تلویحی به آشوب‌های خیابانی مردم بازار نامه‌ها داغ شده است

کروبی برای هاشمی می‌نویسد: +
 «...متاسفانه برخی از نزدیکان و بستگان شما با شایعه‌پراکنی قصد دارند یکی از دو صدای اصلاح‌طلبان در انتخابات را خاموش کنند...»

سید مهدی شجاعی در نقد احمدی‌نژاد می‌گوید: +
«...شان و جایگاهی که مردم ما برای اخلاق و نجابت و مظلومیت قائلند همه قواعد و مناسبات دیگر را تحت الشعاع قرار می‌دهد...»

و در آخر وحید جلیلی هم نامه‌ای در جواب سیدمهدی شجاعی می‌نگارد: +
«...من کسی را که از سکوت یا تعریف از هاشمی شروع کرده و به جهاد با اشرافیت سیاسی رسیده ترجیح می‌دهم برکسی که از "شازده "شروع می‌کند و امروز با رزیتا خاتون و شازده هم جبهه می‌شود...»

گویا قراراست خیلی اتفاق‌ها بیافتد...

 

  • صدرا مجد


ای مرد واقعاً از جنس مردم
با همان شیوه زندگی و همان شیوه استدلال
دوست‌دار حماسه و شور و افشا
پُرکار و ساده و پاک و پراشتباه
دیگر دوستت ندارم
فقط همین

 

تمام ۹۰دقیقه را راه می‌رفتم، تمامش را
گاهی دست‌هایم را دو وَر صورتم می‌گذاشتم، گاهی پشت سرم و گاه روی صورتم
ضربان قلبم گمانم از ۱۲۰هم گذشته بود
تا صبح نتوانستم بخوابم، بعد دو ساعتی بحث، از بعضی بچه‌ها خبرهای شهرهای مختلف و خیابان‌ها را گرفتم، سایت‌ها را سر زدم، همه‌اش با هم شد ۳ونیم بامداد
به زور نشستم یک اپیزود دیگر از LOST را دیدم، نیمه رهایش کردم، دوباره سایت‌ها را بالا و پایین کردم تا بالاخره صدای اذان بلند شد؛ نمازم را خواندم، تفألی به قرآن زدم:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ... اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ
اى آنان‌که ایمان آورده‏اید دورى گزینید از بسیارى پنداشت‌ها زیرا پاره‏اى از گمان‌ها گناه است ... پس بترسید از خدا، هماناکه خدا توبه‌پذیر و مهربان‌ست (سوره حجرات آیه۱۲)

باورم نمی‌شد، یکّه خوردم؛ پیامک سحرگاهانه‌ام را فرستادم و خوابیدم
به امید اینکه کاش ظهر که بیدار می‌شوم همه‌چیز خواب بوده باشد!

دیگر دوستت ندارم، فقط همینچهارشنبه هر چه بود و هرچه شد
من دیگر تو را رئیس‌جمهور مکتبی نمی‌خوانم
اگر برایم شجاع باشی و کله‌شق، اگر محبوب ضد امپریالیست‌ها باشی و ملت، اگر ۲۴ساعت شبانه‌روزت را هم کار کنی
حتی اگر ۲۲خرداد۸۸ هم به تو رأی دهم
حداقلش این‌ست که دیگر محبوب من نیستی
می‌دانم به این‌جایت رسیده بود؛ قبول دارم ۴سال هرچه که لیاقت خودشان بود، نثار تو کردند؛ احترام تو که هیچ، ۱۷میلیون رأی‌دهنده به تو و ملت ایران را هم نگاه نداشتند؛ می‌دانم اگر بجای تو بودم ذره‌ای هم نمی‌توانستم این همه هجمه را  تحمل کنم
اما
تو رئیس‌جمهور بودی، می‌فهمی یا نه!؟

تهمت‌هایت به هاشمی را بپای شجاعتت گذاشتم، به‌پای حرف‌های خفته یک نسل، بهایی که نظام باید می‌پرداخت به سبب مصلحت‌اندشی بیهوده‌اش، فداکردن حق به پای چند نفر.
راستی چندسال از دستور آقا برای مبارزه با مفاسد می‌گذرد؟

اما آن لحظه رو کردن مثلا مدرک زهرا رهنورد را چه کنم؟
یادت هست وقتت تمام شد، گفتی: «... بگم، بـــگـــم، ... باشه برای دور بعد » برق چشمان و نیش‌خندت را خودت ندیدی!
دستم را روی صورتم گرفتم و داد زدم:  « نــــــــــــــــه »
برایت دعا کردم، پیش خدا شرط کردم که اگر دوستت دارد این فرصت را به تو ندهد؛ ده دقیقه آخر هم تمام شد، داشت باورم می‌شد که دوستت دارد؛ همان لحظه، گفتی : « ... فقط یک جمله، این خانم را ... » وای خدای من!

۱۲دقیقه پایانی را میرحسین به‌نفع خود تمام کرد، تمام جواب‌های نداده به سوال‌های تو را فقط و فقط به‌سبب بی‌خردی تو که مساله را شخصی کردی و گندزدی؛ به نفع خود و هاشمی، آن‌هم با اخلاق‌مداری و صداقت پیشه‌گی تمام کرد!

خرافه‌گرایی، سطحی‌نگری، خیال‌پردازی، غیر عادی و غیره منتظره، دیکتاتور،  معاون اجرایی پرونده‌ساز،  مدیریت هیجانی بی ثبات، نمایشی و شعاری، خودمحوری و قانون‌گریزی، روزمرگی و سطحی‌نگری‌ها، مردم را خوارکردن و برای یک نامه به دنبال ماشین خود کشیدن
این‌ها فقط سیل توهین‌های همان ۱۲دقیقه پایانی بود، گذشته از تمام این ۴سال، حالا شده‌اند آقای اخلاق و پاک‌دامنی!
وهمه‌اش بخاطر بی‌تدبیری و بهتر بگویم بی‌اخلاقی توست

دوتا تئوری داشتم
تمام شب را روی  آنها و البته سومی که اتفاق ‌افتاد فکر می‌کردم
میرحسین، کروبی، رضایی به سبب اهانت و بی‌اخلاقی هرسه باهم انصراف می‌دهند
طبق قانون، انتخابات دو هفته عقب می‌افتد تا یک کاندیدای دیگر بیاید
وآن‌جاست که هاشمی وارد گود می‌شود و یا حتی خاتمی!
به‌نظرم مسخره است؛ روی تئوری دوم کار کردم
فردا آقا زیر پــِل احمدی‌نژاد را می‌زند، به سبب عدم رعایت اخلاق و چارچوب‌ها نظام، عدم صلاحیت‌اش را اعلام می‌کند؛ هاشمی استوانه نظام است.
اما این یکی مسخره‌تر است.
صبح ۱۴خرداد همان تئوری سوم اتفاق می‌افتد، یکی به نعل یکی به میخ، بنده خدا ره‌بر

کلی پست انتخاباتی داشتم
از تحریمی‌‌ها حرف زدن و حق آنها برای رأی ندادن / مقایسه میرحسین و احمدی‌نژاد / هفت نکته برای رأی دادن به میرحسین! تا آخرین مطلبی‌که میرحسین اصول‌گراتر از آن است که کوچولوهای دهه شصت ندیده امروز برای او دست‌بند سبز، دست می‌کنند.
اما همگی به باد رفت، مهم نیست
یک کلمه هم نخواهم نوشت
برای کی؟ برای تو؟ برای چه؟

 

  • صدرا مجد

انتخابات رنگـُ وارنگی ما
{روان‌شناسی رنگی-تطبیقی کاندیداهای دوره ۱۰م}

 

کم پیش می‌آید زندگی‌شان آشفته و بی‌هدف باشد {درست مثل این ۲۰سال که هیچ خبری ازشان نبود جز نمایش‌گاه‌های نقاشی}

 دیگران برای گرفتن راهنمایی پیش‌شان می‌آیند {این ۳-۴دوره انتخابات اخیر را یادتان هست که}

 مهم است که برای خود برنامه‌ی روزانه داشته باشند {خیلی مهم است مهندس! برنامه، نه انتقاد از این چهار سال فقط}

 ارج نهادن به آیین گذشته برای‌شان باارزش است {افتخارات دهه شصت را می‌گوید حکماً}

 رنگ سرد، نماد طبیعت {این یکی را بدجور از شخصیت شوما و همسر مکرم برداشت کرده است}

 نشان‌گر آرامش، خوشبختی، سلامتی و حسادت {آخری را باید خودتان پاسخ‌گو باشید نه من}

 فضای کاری سبز رنگ، دردهای دستگاه گوارش را کاهش می‌دهد {واین برای جمعیت ما که ۱۰-۲۰درصدشان بیماری گوارشی دارند، خیلی مهم‌ست}


 زندگی با همه‌ی سختی‌ها و گرفتاری‌هایش برای‌شان خوش‌آیند است {راستی از پسرتان چه خبر؟}

دیگران آنها را شخصیتی رک و بی‌آلایش می‌دانند و به همین سبب دوست‌شان دارند {فدای برادر}

روحیه‌ی سرکش‌شان نمی‌گذارد یک‌جا پای‌بند شوند و می‌خواهند درمیان مردم نیز نامی شوند {البته تا وقتی آقا هاشمی اجازه بدهند}

 احساس آرامش را به ذهن می‌آورد و معمولاً نشان‌گر صلح‌ست و امنیت و نظم {فکر کنم این‌جا روان‌شناس با ۸سال جنگ و فرمانده‌دهی سپاه زیاد آشنایی نداشته است}

می‌تواند احساس غم، درون‌گرایی یا گوشه‌گیری را در بعضی افراد به وجود آورد {مواظب باش برادر محسن}

باوجودی که از محبوب‌ترین رنگ‌هاست اما کم‌ اشتها را برمی‌انگیزد {آخی! چرا؟}

معمولاً نشانه فاسد و سمی‌بودن غذا است {خطرناک شد قضیه}


در هر چیزی تنها میزان بالای آن می‌تواند خوشنودش کند {منظورش خواب دم صبح ۴سال پیش بوده گویا}

 رفتار و سخن‌شان چنان زیبایی‌ای در خود دارد که کم پیش می‌آید کسی خوب بشناسدشان {دقیقا همه شیفته حرف‌زدن شیخ‌اند}
 تیزهوش و خوش‌بین هستند  {دومی را که کاملا درست گفته اما گویا در اولی...}
 به‌خاطر زنده‌دلی، همیشه دوروبرشان پر از دوستان خواهدبود {دوستان!}
 بیش‌تر از بقیه رنگ‌ها، چشم را خسته می‌کند {خصوصا چشم دوستان اصلاح‌طلب را}
 بااینکه یک رنگ شادست اما بچه‌ها در اتاق‌های زردرنگ بیشتر گریه می‌کنند {پس باید بی‌خیال مهدی چنجر شد،حال گریه بچه نداریم}
 بااینکه روحیه‌ی شادی دارند اما شادمان نخواهند بود مگر با تقسیم شادی‌های‌شان با دیگران {آخرش باید شادی‌ را بگذاری برای مهندس}


خودخواه هستند و برای رسیدن به هدف‌های‌شان دیگران را له می‌کنند {دکتر! اولی را که درست گفته اما ناقلا دومی چطور؟}

این‌گونه اشخاص تند و سرکش‌اند و در عین‌حال فعال، شجاع و کمی عجول {وای چه می‌کنه این روان‌شناسی}

به‌وجود آورنده احساس شور و هیجان {این هم اثبات مدعای گویندگان پرزیدنت پوپولیستی}

 تحریک‌کننده احساس خشم و عصبانیت {این یکی را برای هاشمی‌یون گفته گویا}

 قضاوت‌‌های عجولانه در مورد دیگران اغلب سبب از بین‌رفتن دوستی‌های‌شان می‌شود {اصلا انگار این روان‌شناسان از روی قیافه محمود این‌ها را گفته‌اند}

 کسی که به این رنگ علاقه دارد هرگز نمی تواند در زندگی بی‌تفاوت باشد {مثل ۲۰سال گذشته دیگران}

 سبک رهبری آنان سلطه‌جویانه، ارباب‌گونه و گاه ستیزه‌جویانه و تجاوزکارانه است {خوب یه‌باره بگو احمدی‌نژادانه دیگه}

پی‌نوشت
- همه بحث‌های روان‌شناسانه را از لینک‌های صفحه اول سرچ گوگل با عبارت "روانشناسی رنگ" برداشته‌ام، نمی‌شد رفرنس مشخص داد.
- سعی کردم بی‌طرفانه باشد؛ در تعداد کلمات کاندیداها شد، اما محتوا گویا نه!
- هفتمین مرد یا بازهم ششم (۲) :  شما فکر می‌کنید، کی از روی کی تقلید کرده!؟
- هفتمین مرد یا بازهم ششم (۱) :  تاریخ فراموش می‌شود گاهی!؟

 

  • صدرا مجد

شما فکر می‌کنید، کی از روی کی تقلید کرده!؟

راست بالا : مهدی کروبی و غلام‌حسین کرباسچی در انتخابات۸۸
راست پایین : محمود احمدی‌نژاد در انتخابات۸۴
چپ : باراک اوباما در انتخابات 2008 ایالات متحده

بعد از حمایت محمود دولت‌آبادی از میرحسین و انتقادش از سروش و انقلاب فرهنگی
پاسخ عبدالکریم سروش را حتما بخوانید  +
«...
خبر آوردند خفته‌ای است در غاری نزدیک دولت‌آباد که پس از ۳۰سال ناگهان بی‌خواب شده و دست و رو نشسته به پشت میز خطابه پرتاب شده و به حیا و ادب پشت کرده و صدا درشت کرده و با سخافت و شناعت از معلمی به نام عبدالکریم سروش سخن رانده و او را شیخ انقلاب فرهنگی خوانده و دروغ در دغل کرده و متکبرانه با حق جدل کرده است و این همه عقده‌گشایی و ناخجستگی در مجلسی به نام و حمایت از میر حسین موسوی
...»
من عاشق چنین بیانیه‌هایی‌ام! مسجع، ثلیث، کوبنده و غنی!

محسن‌ مخملباف هم از میرحسین حمایت نموده
متن اعلام حمایت او هم خواندنی‌ست +
«...
یاد روزی افتادم در دوره انتخابات آقای خاتمی. ما چندتا مسافر درون یک تاکسی نشسته بودیم و بحث انتخابات خیلی داغ بود و راننده که جوانی بود و به نظر می‌آمد تازه گواهینامه گرفته، هیجان زده بود و از خوشحالیِ گواهینامه‌ای که گرفته بود، بین مسافرها شیرینی پخش می‌کرد. اما بی‌اعتنا به قوانین، با یک غرور زیاد، به شکل خطرناکی رانندگی می‌کرد که نگو و نبین. مسافرها هم بی‌خبر از خطر، سرگرم بحث داغ انتخابات بودند. در بین مسافران زنی بود که می‌گفت:
من رای نمی‌دهم و برایم فرقی نمی‌کند که چه کسی بر سر کار بیاید. من زندگی خودم را می‌کنم.
در همین لحظه ماشین تصادف کرد و سر من و این خانم به شیشه خورد. و هر دو از درد سرمان را گرفتیم. آن خانم که وضعش از من بهتر بود، شروع کرد بر سر راننده جوان فریاد زدن
من کمی که دردم آرام شد و خون سرم را که پاک کردم، گفتم: خانوم شما که از تجربیات درس می‌گیرین، لطفا در انتخابات شرکت کنین و به کسی که فکر می‌کنین حتی یک کمی بهتره رای بدین، و نذارین ماشین مملکت به دست یک راننده‌ای که ناشیه و تجربه نداره و قوانین رو رعایت نمی‌کنه بیفته، و زندگی من و شما و ۷۰میلیون ایرونی دیگه رو به خطر بندازه

...»

بنده خدا، محسن‌خان نگفته‌اند در این تاکسی چه‌جوری نشسته‌ بودند که
 موقع تصادف دو نفر، ایشون و آن خانم، هم‌زمان سرشان به شیشه برخورد کرده!
تازه یادشون نبوده که سال۷۶ و زمان انتخابات آقای خاتمی
 مملکت ما ۷۰میلیون جمعیت نداشته است!

 

  • صدرا مجد


تاریخ فراموش می‌شود گاهی!؟

خرداد، ماه ترانه‌سرایی ماست                                   تا بهار یک زمستان باقیست
خاتمی ، معین ، میرحسین ، هاشمی
راست بالا : سخنرانی هاشمی رفسنجانی، خردادماه ۸۴، دانشگاه تهران
راست پایین : حامیان مصطفی معین، تهران، ۹مین انتخابات ریاست‌جمهوری
چپ : سومین همایش موج سوم، حامیان خاتمی و موسوی، اردیبهشت ۸۸، سالن برج میلاد تهران

این پست‌های «هفتمین مرد یا بازهم ششم» ادامه خواهد داشت...
طبیعی‌ست که کمی این‌جا سیاسی شود این‌روزها، پس خرده نگیرید، قول می‌دهم فقط کمی!
عکس‌های کامل سومین همایش موج سوم را از این‌جا و این‌جا ببینید
مهندس میرحسین موسوی متولد ۱۳۲۰ شهر خامنه را در ورژن قدیمی و جدید بیشتر ببینید

 

  • صدرا مجد

قرار است پرزیدنت مردمی‌مان آخر هفته میهمان اصفهانی‌ها باشند، یادش بخیر دو سال پیش، حاشیه‌نگاری ۴پست‌ای از یکی به آخرمانده سفرهای شهرستانی رئیس‌جمهور.
پست‌هایی که هنوز عکس‌ها و میان‌تیترهایش پُر جستجوترین واژه‌هایی هستند که راه را بر این‌ وبلاگ از موتور جستجوها باز می‌کنند!

حاشیه‌نگاری بر سفر رئیس‌جمهور به اصفهان (خرداد۸۶) ۱ و ۲ و ۳ و ۴ 

راه‌های بسته
... پیاده مثل همیشه کوچه پس کوچه‌های پشت میدان را طی می‌کردم، کوچه‌ها بنظر خیلی خلوت بودند برعکس هروقتی که راهپیمایی یا برنامه‌ای ویژه در میدان بود، براحتی نه، اما می‌شد جای پارک پیدا کرد، آدم‌ها هم خیلی کم بودند! ...

جایگاه به اصطلاح ویژه
... اسم جایگاه ویژه را آدم که می شنود یاد VIP و اون جایگاهی که برای مهمانان خاص تعبیه شده است می‌افتد اما اگر در این دیدارهای مردمی جایگاه ویژه رفته باشید متوجه می‌شود که ویژه یعنی چه! یک دهنه ورودی به عرض 62سانتی‌متر که برفراز این دهنه یک آدم هیکل گنده ایستاده اونهم با کت‌وشلوار ...

احمدی‌نژاد در اصفهان، خردادماه86

چانه‌های گرم مسؤولین
... جمعیت وحشتناکی که میدان را پرکرده است منتظر حضور رئیس‌جمهور است اما مگر مسؤولان چانه‌شان به این راحتی سرد می‌شود! اول امام‌جمعه بعد حاج‌آقای رهبر بعد دکتر کامران و بالاخره استان‌دار...

 ۲۰دقیقه ستایش اصفهان
... بیست دقیقه اول صحبت‌های احمدی‌نژاد تماما اختصاص داشت به تعریف و تمجید از اصفهان، نمی‌دانیم این‌همه تعریف از اصفهان به سبب بیشترین رای‌ای بود که اصفهانی‌ها در سوم‌تیر به او دادند یا برای پاک‌کردن کدورتی که اصفهانی‌ها از او به سبب نیامدنش به پایتخت فرهنگی جهان اسلام داشتند...

شبکه استانی و مسؤولیت ایجاد حالت تهوع
... شبکه اصفهان انصافا در این ۵روز سنگ تمام گذاشت ، اینقدر تصویر احمدی‌نژاد را در کلیپ‌های مختلف با آهنگ‌ها مرتبط و بی‌ربط پخش کرد که ...

حاشیه‌نگاری بر سفر رئیس‌جمهور به اصفهان (خرداد۸۶) ۱ و ۲ و ۳ و ۴

هنوز لحظه دست دادن با شهردار تهران که اردیبهشت۸۴ به اصفهان آمده بود و من با جمعی از رفقا که هنوز هم طرفدار پروپاقرص دکترند، به استقبالش رفته بودیم را به یاد دارم.
لحظه به لحظه، دنبال فرصتی بودم که تنها گیرش بیاورم و بگویمش "جون من دکتر همون تهران را بچسب اگه می‌خواهی کاری برای مملکت بکنی، حالا نه، رئیس‌جمهوری نه! "
یادم نمی‌رود مردی را که چهره‌ای با لکه‌های سفید و سرخ داشت، یکی از بچه‌ها معرفی‌اش کرد، مغز متفکر دکتر! پل ارتباطی دکتر با رسانه‌ها!
و حالا همان علی اکبر جوان‌فکر چنان ارتباط مطلوبی ایجاد کرده است میان مردم و رسانه‌ها و دولت که همه سپاس‌گزارش هستند!
و من افسوس آن لحظه‌های از دست‌داده ۴سال پیش را می‌خورم که این‌بار آنقدر اطرافیان و مستقبلین دارد که حتی صدایم هم به او نمی‌رسد که بگویمش ...

خسته نباشی مرد
اما ای کاش ...

 

  • صدرا مجد

امروز درست ۲۹سال از شروع آن اتفاق می‌گذرد، تسخیر سفارت‌خانه‌ای بنام لانه جاسوسی، اما هنوز ابهامات زیادی وجود دارد.

- در افشای سندهای سفارت هنوز مشخص نیست که چرا همه اسناد افشا نشدند؟
- چه گروهی تشخیص افشای بخشی از آنها را در آن برهه زمانی می‌داده است؟
- کتاب خاطرات میهمانان آیت‌اللهچرا باید سندهایی محرمانه چند سال پیش در منزل عباس عبدی پیدا شود؟
- چرا هیچ‌یک از مقامات رسمی حاضر به دیدار با والدهایم (دبیرکل وقت سازمان ملل) نشد؟
- چرا گروگان‌ها بعداز اتمام دوران کارتر و درست در روز اول حکومت رئیس جمهور جمهوری‌خواه جدید «ریگان» آزاد شدند؟
- آزادسازی گروگان ها بعد از اولین صحبت ریگان در تشبیه ایرانیان به قوم «بربر» و اینکه گروگان‌ها میوه‌هایی هستند که آبشان گرفته شده‌است، به‌چه معناست؟
- چرا بعد از ربع قرن هنوز مفاد بیانیه الجزایر محرمانه است؟
- آیا براستی تمام شرایطی که ایران طلب کرد، برآورده شده است؟
- هنوز گویى در میان گذاشتن این داستان -پیش از عمل- با امام در هاله‌اى از ابهام قرار دارد.

و هزاران چرای دیگر که هنوز بعد از ۲۹سال تنها پاسخ برای آن یوم‌الله 13آبان است و فریاد مرگ بر آمریکا !


سرنوشت این ۴۴۴روز هم جالب است
ماجرایی که با حمایت قاطع امام آغاز شد، تبعات سنگینی برای مردم ایران داشت.
- به دستور کارتر ایرانیان متخلف از خاک آمریکا اخراج شدند.
- آمریکا خرید نفت از ایران را قطع کرد.
- وجوه نقد و طلاهای ایران در بانکهای آمریکا توقیف شد و کاخ سفید، ایران را تهدید به بکارگیری راه‌‌حل‌های غیر صلح‌آمیز کرد.
- شورای امنیت در اجماعی بی‌سابقه با پانزده رأی بر آزادی فوری گروگان‌ها تا ۱۸ دی ۵۸ تاکید کرد.
در ۲۲ دی‌ماه ۵۸ تقاضای تحریم اقتصادی ایران با رای مثبت آمریکا، انگلستان، نروژ، پرتغال و فرانسه؛ رأی ممتنع بنگلادش و مکزیک و رأی مخالف چک‌واسلواکی و درنهایت با وتوی شوروی در شورای امنیت بایگانی می‌شود تا برای برنامه هسته‌ای ایران سال‌ها بعد مطرح شود و این‌بار وتویی درکار نباشد!
- کارتر دوهفته پس از افشای نامه محرمانه‌اش در چهارم فروردین ۵۹ به امام، روابط دیپلماتیک با ایران را قطع می‌کند و قطعنامه را یک‌طرفه اجرا می‌کند.
- تردد همه محموله‌ها جز غذا و دارو به ایران ممنوع می‌شود.
- امام خمینی از کارتر به خاطر قطع  رابطه با ایران تشکر می‌کند.

و بالاخره در ۳۴۲امین روز گروگان گیری، پس از مرگ شاه در مصر، شروط چهارگانه ایرن برای آزادی گروگان‌ها اعلام می‌شود:
۱- بازگرداندن دارایی های شاه
۲- تعهد به عدم مداخله در امور ایران
۳- آزاد کردن دارایی‌های ایران در آمریکا
۴- لغو ادعاهای آمریکا علیه ایران.

یکی از خیابان‌های شهرمان


انقلاب دوم به پیروزی خود می‌رسد.
سرنوشت آمریکا در ایران رقم می‌خورد و کارتر رئیس‌جمهور بخاطر عدم توانایی در آزادکردن گروگان‌ها در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری شکست می‌خورد.
ایرانی‌ها تا زمان تعویض دفتر ریاست جمهوری میان کارتر و ریگان تعلل می‌کنند.
هواپیمای الجزایری با ۵۲ آمریکایی، فرودگاه مهرآباد را با شعار«مرگ بر آمریکا » درست چند روز بعد از اینکه رئیس‌جمهور جدید ایالت‌متحده، ایرانی‌ها را به بربرها تشبیه می‌کند، ترک می‌کند.

و در ۵دقیقه به ۹شب روز ۴۴۴ام، موضوع تمام و چندین چرای بی‌پاسخ برای ما جوانان انقلاب ندیده باقی گذاشته می‌شود...

 

 

  • صدرا مجد

نمی‌توانم، هرچه فکرش را می‌کنم نمی‌شود
گرفتار این استدلال سیاسیون شده‌ام که «اگر تکلیف شود می‌آیم» یا اینکه «اگر فلانی بیاید، تکلیف از من ساقط است» حالا نقل ماست، چون می‌دانم کسی نیست که بگوید باید بگویم
بعید می‌دانم متن کامل سخنرانی را در خبرگزاری‌ای پیدا کنید، برای اطمینان هم فایل صوتی خطبه دوم را پیوست کرده‌ام. گرچه به انتخاب خودم قسمت‌هایی را پیاده کرده‌ام اما سعی شده تغییر فهوایی ایجاد نشود، صداقت را رعایت کرده‌ام علی‌الخصوص لحن بیان را.
بشنوید یا بخوانید...
فعلا نمی‌خواهم هیچ قضاوتی کنم، شاید بعد، شاید اصلا نه!

 اصل عکس از خبرگزاری فارس، علی محمدی

نماز عید فطر / سال۸۷  /  میدان باصفای امام اصفهان  / خطبه دوم

اللهم صل علی محمد و آل محمد
بسم‌الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین وصلاة و سلام علی خیر خلق ...
در این خطبه دو سه ‌تا امر مهم را تذکر بدهم و این دو سه امر مهم مرا خیلی ناراحت کرده است و همه‌یمان باید مواظب این دو سه تا نکته باشیم

نکته اول این قضیه عرفان و تشرف امام زمان و ارتباط با عالم غیب و ارتباط با ائمه طاهرین و ارتباط با ملائکه و اولیاء خداست که شیادها در میان جوان‌ها ایجاد کردند، البته یقین داشته باشید اصلش از جانب استکبار جهانی‌است برای اینکه مهدی روحی‌فداه را در میان مردم سست کنند، کم‌رنگ کنند و این خیلی مصیبت بزرگی شده است و اتفاقا همه‌جا من‌جمله در اصفهان فراوانه ... تشیع در مخاطره است ... چیزی که همه باید بدانند این است که همه این‌ها صددرصد دروغ است، شیاد بازی‌ست، دغل بازی‌ست و این جوان‌های ساده‌لوح زیر یوغ این‌ها چه بلاها برای آنها جلو می‌آید ...

مطلب دوم که اون هم فوق‌العاده مهم است، دشمن دارد روحانیت را بدبین به مردم می‌کند و این خطر خیلی بالاست برای خاطر اینکه روحانیت این نظام را آورده است، روحانیت این نظام را تا الان حفظ کرده است، روحانیت است که 8سال جنگ را پشت جبهه و در جبهه آن‌را اداره کرده است و بالاخره روحانیت است که هروقتی بحرانی پیش آمده است، جلوش را گرفته است؛ شما نمی‌توانید یه نقصی از روحانیت مخصوصا از مراجع پیدا بکنید و این بدبین کردن مردم به روحانینت یکی رشته‌های تهاجم فرهنگی‌ست...
الان استکبار جهانی دستورش را به زیرمجموعه‌اش داده است و حتی رسیده بدان‌جا که حتی گرانی تقصیر آخوند، اگر کم‌کاری‌ست تقصیر آخوند، اگر در اداره‌های بی‌کاری، کم‌کاری، رشوه‌خواری تقصیر آخوند و بالاخره زمزمه درمیان مردم اینکه روحانیت را تضعیف بکنند، الان زیاد شده در دانشگاه‌ها رفته، درمیان مردم رفته ...

باید بدانید که روحانیت هیچ تقصیری راجع به مفاسد اجتماعی نداشته، ندارد، نخواهد داشت و همیشه راجع به مفاسد اجتماعی کار کرده و تذکر داده است و این تهمت اوون کسانی که ایجادش کرده‌اند گناهش از آدم‌کشی بیشتر است اوون کسانی که زبون به زبون می گویند قرآن می‌گوید مرگ براوون کسی که شایعه را پخش کند...

مطلب سومی که مرا خیلی رنج می‌دهد و پدرومادرها را رنج می‌دهد، انقلابی‌ها مخصوصا روحانیت را خیلی رنج می‌دهد، یه مطلبی‌ست که گفتنش شرم‌آور است اما چه کنم که باید بگوییم واوون دوست‌یابی بین دخترها و پسرهاست که این در دانشگاه‌ها در دبیرستان‌ها بلکه در افراد معمولی زیاد پیدا شده است.
واین دوست‌یابی زن‌ نامحرم با مرد نامحرم، دوست‌یابی، حتی نشستن مباحثه کردن در فضای سبز، نامه نوشتن مخصوصا این موبایل‌ها که مصیبت شده تماس با یکدیگر و بالاخره ارتباط ولو ضعیف بین دخترها و پسرها
این گناهش به اندازه‌های بزرگ است که قرآن می‌فرماید مثل زنا دادن و زناکردن است

قرآن راجه به آقایون می‌فرماید مرد باید رفیق با زنش باشد، ارتباط فقط با زنش، اگر ارتباط با نامحرم داشت می‌فرماید این صالح نیست، این مثل این‌است که زنا بکند.
اصل عکس از باشگاه خبرنگاران جوان اصفهانمرد شایسه آن است که زنا نمی‌کند، دوست مخالف هم ندارد
همین آیه به همین صورت راجع به خانم ‌ها دارد می‌فرماید
زن شایتسته اونه که، زنا نمی‌دهد، دوست پسر هم، دوست نامحرم هم ندارد.
یعنی گناه به اندازه‌ای بزرگه که نظیر زناکردن و زنادادن است و این شهرتی که الان درمیان دخترها و پسرها بعنوان دوست‌یابی پیدا شده، مصیبت خیلی بالاست.
و چرا گناهش بزرگه بخاطر این‌ست که این دوستی‌ها نجابت و عفت خانم را زیر سوال می‌برد
بعضی چه مصائب بزرگ بزرگی که نباید به شما بگویم به من می‌گویند جلو آمده...

و این قضیه دوست‌یابی بین دختر و پسر خیلی خطرناک است، از اوون مطلب اول و دوم هم باید بگویم مهم‌تر است...

وبالاخره باید ان‌شاءالله این صفحه‌ای که باز برامون جلو آورده‌اند بنام تهاجم فرهنگی، از جامعه ما زدوده شود، ان‌شاءالله!


  پی‌نوشت

+ فایل کامل سخنرانی خطبه دوم
+ قسمت مربوط به قضیه سوم (AMR با حجم کم)
خبرگزاری فارس هم خبر را رفته است، تیترش این است :
ادعای ارتباط غیبی و تضعیف روحانیت اسلام را تهدید می‌کند
متن خبر پیاده‌شده‌ی سخن‌رانی‌ست با جزئیات اما مصلحت‌اندیشانه و البته عدم نقل به مضمون.
دیدن این عکس‌ها هم، از نماز عید در میدان نقش جهان، بی لطف نیست:  + + + +


 

  • صدرا مجد