دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

کلمات کلیدی
پیوندها

این‌روزها که ثانیه‌هایش دنبال هم گذاشته‌اند برای تمام کردن یک سال دیگر از عمر ما؛ گذر یک‌سال دیگر که با افتخار، خودمان هم به استقبال‌اش می‌رویم؛ حرف و حدیث همه شده است سیاست.
سیاست‌‌زدگی مردم ما آن‌چنان عیان است که حاجتی به بیانش نیست؛ چنان در مورد بند۳۱ لایحه بودجه اظهارنظر می‌کنند که ندانی فکر می‌کنی کارشناس ارشد توزیع یکنواخت درآمد قیمت‌ واقعی حامل‌های انرژی دارند و یا چنان در مورد سید محمد و میرحسین و شیخ مهدی و مم‌باقر داد سخن سر می‌دهند که گویا تحلیل‌گر واشینگتن‌پست‌اند یا اصفهان زیبا !
حالا اگر شما هم دچار همین جوزدگی‌اید، این سه مطلب را از دست ندهید و حدس بزنید نقلی‌است از کی ؟

« ... با ایمان و آرمان‌گرا، کم صبر و عمل‌گرا، پرکار و تنها. تابو و ساختارشکن، پرانگیزه و شجاع، پاک و بی‌غل‌وغش؛ اعتماد به نفس‌اش چنان بالاست که خیال برمی‌داردت با عالم غیب در ارتباط است؛ در عین بی‌ادعایی، ادعاهای بسیار بزرگی دارد و اراده‌اش در حد فتح دنیاست ... »
بله درست حدس زدید، محمود احمدی‌نژاد، آن‌گونه که مجدالدین شناخته است.
سه الف - احمدی نژاد آنگونه که من شناختم

« ... متاسفانه در ایران ما محبوب‌ترین سیاستمداران کسانی هستند که از آن در زبان دوری کنند و خویش را نامشتاق به حکومت و ریاست نشان دهند، هرچند که در ذهن شیفته‌ترین عشاق سیاست و حکومت و ریاست‌اند و با پا آنچه را با دست پس‌می‌زنند، پیش می‌کشند و در خفا در ذوق اقبال عمومی خویش جشن می‌گیرند و با خاطره محبوبیت مردمی خویش به خواب می‌روند.
اول مشکل اصلاح‌طلبان با این محبوبان است. شریفان روز و شیفتگان شب. زاهدان جمع و عاشقان فرد ... »
آری، محمد قوچانی است که این‌چنین می‌تازد بر سید، در دفاع از شیخ.
شریفان روز و شیفتگان شب

« ... سهام شرکت‌های گاز و پخش فرآورده‌های نفتی بدون حق انتقال، خرید و فروش مطابق قانون موجود به طور مساوی میان همه افراد کشور از 18 سال به بالا توزیع می‌گردد. در این راستا دولت موظف است که نفت و گاز مصرفی کشور را به قیمت تولیدی آن، تحویل این شرکت دهد  وشرکت مذکور نفت و گاز را پالایش و در اختیار مردم قرار می‌دهد و هر قیمتی که تعیین کند طبعا به همان نسبت سود خواهد داشت و سود ناشی از آن میان سهام‌داران به طور مساوی تقسیم می‌شود...»
آفرین، چنین کلام نغزی تنها از دهان شیخ اصلاحات در می‌آید و لاغیر!
سهام‌دار نفت شدن تمام ۱۸سال به بالاها

اجرای اسپانیایی - فارسی شاهکار بینش‌پژوه و بانوی روسی

پیوست :
می‌دانستید شاهکار بینش‌پژوه، فوق‌لیسانس جغرافیای سیاسی دارد و Phd برنامه‌ریزی شهری!
تازه، سه کتاب نوشته  « بی شعورستان » ، « من سیاسی نیستم »  و « تبار انسان »  که هر سه را وزارت فخیمه ارشاد تشخیص داده است نباید منتشر شود و ایضاً آلبوم « اعلیحضرت »!
حالا رفته است با ارکستر سمفونیک ایروان، ارکستر فیلارمونیک وین و اپراهاوس همکاری می‌کند.
این ترانه اسپانیایی‌اش واقعا حرف ندارد، خصوصا هم‌خوانی بانو گران‌قدر روسی که با آن لهجه شیرین‌اش فارسی می‌خواند.
 
اگر معتقد به تشخیص حلیّت شنونده‌اید یا اینکه معظم‌له آوای تک‌خوانی ضعیفه را حرام نمی‌دانند، شنیدنش را از دست ندهید:
Shahkar Bineshpajouh with Vienna Philharmonic Orchestra and Yerevan Symphony Orchestra


 

  • صدرا مجد

 

مدعیان رفاقت هرکدام تا نقطه‌ای هم‌راهند                                                                                  
عده‌ای تا مرز مال                              
عده‌ای تا مرز منفعت                  
عده‌ای تا مرز جان            
عده‌ای تا مرز آبرو   
                                                   و همگان تا مرز این جهان!
                                                                                         تنها توئی که هماره می‌مانی
                                                                                                                             بمان!

 سید مهدی شجاعی

  • صدرا مجد

زیاد تعجب نکنید، اصلا بهم ربط ندارند، کلمات تیتر را عرض می‌کنم؛ وقتی روزها برایت سخت می‌گذرد و کند، مجبوری دست به دامان این اپیزودهای درهم‌وبرهم شوی و خاطرات گذشته‌ات از بهمن‌ماه را مرور کنی...

جواد، پارک و آلکس فرگوسن
هرکارم کنند نمی‌توانم گزارش‌های جوادخان خیابانی را تحمل کنم، از آن غلوهای ملی‌ و فریادهای وطنی‌اش بشود گذشت از آن اشک‌ها و تحلیل‌هایش نمی‌شود.
یادتان هست فوتسال ایران-ایتالیا را که!؟ اول نیمه دوم ایران یک گل جلو افتاد و کارگردان خوش سلیقه وسط بازی برای‌مان اشک‌های جاری جوادخان را نشان می‌داد و یادش نبود که بابا! فوتسال وقت‌اش مفید است و سی‌دقیقه یعنی یک نیمه کامل دیگر!
۲۳بهمن امسال گرچه توفیق دیدن کامل بازی ایران-کره را نداشتم اما اندکی قبل از آن خطای پشت محوطه جریمه ایران، وقتی تیم ملی یک بر صفر جلو بود، خیابانی نطق می‌کرد که:
« ... امروز هیچ چیزی از این بازیکن لژیونر کره‌ای‌ها ندیدیم، فکر کنم "پارک" پاهایش را برای آلکس فرگوسن و منچستر نگاه داشته است! ... »
کاش همان وقت کارگردان محترم، پوزخند جواد را نشان‌مان می‌داد، مخصوصا بعد از ریباند همان ضربه خطا و گلی که پارک به‌ثمر رساند!
البته مسلما خیابانی هم جواب خواهد داد، من گفتم پاهایش، نگفتم سرش را که!!!

روایت بی‌پرده س.ک.۳ در سیما
خیلی عجیب بود، گرچه نگاه سریال « عمارت فرنگی » یک نگاه صرف مستند تاریخی بود و فیلم‌نامه‌نویسش نتوانسته بود یک روند داستانی مطلوب و مخاطب‌پسند ارائه دهد، اما بخوبی مخاطبان را جذب می‌کرد و این تنها بدین علت بود که روایتی بود از تاریخ کمتر از صدسال پیش همین مردم؛ مردمی که می‌خواستند بدانند رسانه ملی‌یشان چگونه به رضاخان نگاه می‌کند.
اما این‌همه عجیب نبود، شاخ‌های مخاطبان آنجایی در می‌آمد که سریال می‌خواست بدخلقی و زن‌بارگی دربار و شاهان پهلوی را نشان دهد.
ورد کلام رضاخان، فحش بود و ناسزا، جالب آنجا بود که قسمت‌های آخر سریال اندکی سانسور می‌شد اما آن سانسورچی محترم از بین پدرسگ، عوضی، پدرسوخته، مرتیکه و بی‌پدر، فقط آخری را سانسور می‌کرد!
اما اوج این تعجبات در نشان‌دادن سکانس‌های بی‌پرده تجاوز به زنان بود!

حمیرا، زنی که نقش برای فریب داماد فروغی بازی می‌کند، پس از اتمام ماموریت‌اش برای گرفتن حق‌الزحمه پیش سرپاس مختاری می‌رود و آن سرکار هم پذیرایی مفصل‌ای از او می‌کند با جیغ و داد و زندان تاریک!

شارلوت، مستخدم نفوذی ریپورتر در منزل فروغی، توسط افراد ریپورتر تنبیه جنسی می‌شود تا بفهمد که کارش را باید درست انجام دهد، به داخل اتاق پشتی می‌برندش، صدای جیغ می‌آید و بعد نشان می‌دهند که شارلوت با وضعیت بهم‌ریخته و چهاردست و پا از اتاق بیرون می‌آید!

محمدرضا پهلوی عاشق مستخدم خارجکی‌اش می‌شود، با وساطت سرمستخدم دعوتش می‌کند به اتاق خوابش، محمدرضا درحالیکه مشروب می‌ریزد روبه مستخدم می‌گوید « تو مثل برف می‌مونی عزیزم! » دوربین از اتاق خارج می‌شود و پشت درب می‌ایستد و آن واسطه گوش به در می‌گذارد و می‌خندد؛ فردا صبح، مستخدم گشاد گشاد راه می‌رود و تلو تلو می‌خورد، دستش را به مجسمه‌ای می‌گیرد و اوغ می‌زند!
{ عجب کاتالیزوری استفاده کرده بوده است آن ولی‌عهد! }

اپیزودهای بهمن‌ماه 87

همه این‌ها آن‌قدر آشکارا نشان داده می‌شود که باید برای کوچولو جلو تلویزیون توضیح دهی که میخ رفته توی پای شارلوت یا اینکه حمیرا را نشگون گرفتند و مستخدم خسته است از کار زیاد!
شاید تنها حسن‌شان نسبت به فیلم‌های هالیوودی که سکان‌های س.ک.سی برای جذب مخاطبشان اضافه می‌کنند چند ثانیه کمتر باشد و چند آخ‌واوخ کمتر!
که امید است این چند ثانیه، دهه فجر آینده با سریالی برای محمدرضا هم برطرف شود!!!

نقد نگاه مستند عمارت فرنگی، « ریپورترها، پدرخوانده‌های ورزی »

درست مثل روزهای انتخابات و راه‌پیمایی که نشان دادن خانم‌های اندکی روسری عقب‌رفته هیچ اشکالی ندارد یا مثل کنفرانس برلین که نشان‌دادن رقص خانم نیمه‌برهنه و نمای کلوز‌آپ از مناطق حساس آن مرده کاملا برهنه اشکال شرعی که هیچ، واجب هم هست!

صدای خنده فرشته‌ها، گاز اشک‌آور و اخراجی‌ها۲
نمی‌شود از اتفاقات بهمن‌ماه سخن گفت و حرفی از جشنواره فیلم فجر نزد، مخصوصا ستاره بی‌نظیرش مسعود ده‌نمکی!
وقتی هیات انتخاب تصمیم گرفتند فیلم خوش‌ساخت مسعودخان را به بخش مسابقه راه ندهند، مسؤولین هم تصمیم گرفتند جایزه‌ای ابداع کنند و بهترین فیلم اول یک کارگردان را به بهترین فیلم دوم یک کارگردان هم تعمیم دهند
و برای همین « رسول صدرعاملی » یکی از ۷ داور بخش سودای سیمرغ، با اشاره به اینکه هیئت داوران بخش سودای سیمرغ هیچ دخالتی در اهدای جوایز مردمی و بخش نگاه ملی نداشتند، خاطرنشان کند که: « اگر خاطرتان باشد زمانی که این دو جایزه قرار بود اهدا شود، هیچ‌کدام از اعضای هیئت داوران در روی سن حاضر نبودند و به دلیل این که این دو جایزه کاملا دولتی است، مسئولان دولتی آن را اهدا کردند و ما هیچ دخالتی در این زمینه نداشتیم.»
و در تکمیل این فرمایشات «باشه آهنگر» داور بخش نگاه نو با اشاره به اهدای جایزه به فیلم «اخراجی‌ها۲» بگوید که : « ... متأسفانه در اعلام این جایزه اشتباه صورت گرفت و ما به هیچ وجه به شخص «مسعود ده‌نمکی» و فیلم «اخراجی‌ها2» جایزه ندادیم، بلکه جایزه ویژه برای مضمون ملی فیلم «اخراجی‌ها۲» بود که به موضوع اسارات پرداخت و باید تاکید کنم که در اهدای جوایز به هیچ عنوان سفارشی و فرمایشی عمل نکردیم... »

اظهاراتی در مورد داوری جشنواره فیلم فجر در برنامه رادیویی سینما صدا با اجرای فرزاد حسنی

و اینجاست که صدای یک فیلم‌ساز امروزی و سرکوب‌گر دیروزی درمی‌آید و باز می‌گردد به ادبیات گذشته‌اش که : « ... امروز بیشتر از دو سال پیش، صدای خنده فرشتگان فضای شهر را پر کرده، اصلا خنده نه، قهقهه می‌زنند به کسانی که در میان خنده هزاران مخاطب اخراجی‌ها گوش‌های خود را از عصبانیت گرفته و  و سر به زیر انداخته و زار می زنند ... در حالیکه ازدحام جمعیت تا صبح زیر باران و گاز اشک‌آور برای متفرق کردن جمعیت مقابل سینماها تمام شدنی نبود اینها چند نفر عمله می‌آورند که  جنون وار جیره بگیرند تا هو کنند اما کسی همراهشان نمی شود و خفه می‌شوند... »

وبلاگ مسعود ده‌نمکی، صدای فرشته‌ها را می‌شنوید؟

 

 

  • صدرا مجد

به تو تبریک میگم
که بیخودی
توی زرق و برق دنیا
گم شدی

به تو تبریک میگم
گم شدن‌رو
گل گلخونه‌ی
مردم شدن‌رو

  

زرق و برق

 


پی‌نوشت :

روزهای این سال ۸۷ بدجور تند-تند می‌گذرد
اما این بهمن‌ماه، انگار از آن ِ این سال نیست!
درست مثل دقایق اضافی آخرین بازی لیگ برتر پارسال
کُند، یواش و آهسته با استرس و زجر
فقط خدا نکند آخرش هم مثل دقیقه ۹۶ آن بازی باشد!

پی‌نوشت بی‌ربط
Realtime OMID Satellite Tracking

 

  • صدرا مجد

افتضاح است...
مدیریت بنده را می‌گویم
بنده را هم بنده فرض نکنید!
بنده را مخلوقی بگیرید بی‌دست‌وپا که هیچ اختیاری ندارد جز زندگی‌کردن
{ وچه اختیار زیادی برای چنین بنده‌ای! }
آن‌که آن بالا نشسته، درست مثل یک انگشت‌دانه می‌چرخاندش
همیشه هر وقت خواسته است مدیریت کند
زمان‌اش را، برنامه‌ها و آینده‌اش را
صاف، بی‌کم و کاست، رک و پوست‌کنده
زده است توی کاسه و کوزه‌اش!!!

از بهمن‌ماه متنفرم
خیر اشتباه نشود
دهه مبارک، پیروزی شکوهمند و انفجار نور که قدسی‌اند
و خدشه‌ای حتی تفکری بر ساحت‌شان، مستوجب عقوبت‌های ناگواریست
من باب یکی‌مانده به آخر سال بودنش، عرض می‌کنم
درست مثل ۴شنبه‌ها
هرچی کار است و تحویل پروژه و درس و نکبت
همه‌اش جمع می‌شود برای این ماه
وبرعکس عاشق اسفندم
درست مثل ۵شنبه‌ها


  • صدرا مجد

تمام شد، شاید هم نه، دوباره همه چیز از اول ...

Mother don’t cry for me I am to win i must
God almighty is my witness and trust
Palestine, Forever Palestine

مادر برای من گریه نکن، کاری که باید بکنم را انجام می‌دهم
خداوند بزرگی که به او اطمینان دارم شاهد هست
فلسطین ، جاویدان ، فلسطین

Forever Palestine
ترانه‌ای جدید از سامی یوسف، تقدیم به کودکان غزه
از این‌جا  بشنوید
متن لاتین و فارسی ترانه را هم در
وبلاگ فارسی سامی یوسف بخوانید

 

  • صدرا مجد

یکی از هفت شیوه تبلیغاتی در دنیای مدرن امروزی، اسم‌گذاری‌ست
می‌شود همان لیبل‌زدن خودمان یا مصطلح‌ترش انگ‌زدن
تعریف علمی‌اش می‌شود :
برچسب بر یک فکر و عقیده برای تحریک به رد آن، بدون بررسی شواهد لازم.
نمونه‌هایش آن‌قدر در تاریخ هست که گفتنش شرح بی‌جاست، در تاریخ 30ساله سیاسی مملکت اسلامی‌یمان هم که دیگر هیچ
از توده‌ای و کمونیست و لائیک گرفته تا ضدولایت‌فقیه و اُمُل و پوپولیست
جالب این‌جاست که همه از زاویه دید خودشان همدیگر را نثار این واژه‌ها می‌کنند.
در ادبیات رسانه‌ای این روزها هم این واژه‌پراکنی‌ها، جایگاه مهمی در تنویر یا به‌عبارتی بهتر، همراه ساختن عامه مردم با دیدگاه‌های سیاسی رسانه، داراست.
ما می‌گوییم رژیم اشغال‌گر قدس، آن‌ها می‌گویند تروریست‌های فلسطینی
آن‌ها می‌گویند گروه تروریستی حماس، ما می‌گوییم تروریسم دولتی صهیونیست

 

اما جالبی کار، کار دنیاست و تعویض تعریف واژه‌ها
همان‌ها که امروز مقاومت مردمی را برای آزادی خاک‌شان می‌گویند، تروریسم؛ خود ۶۰-۷۰ سال پیش مبارزانی بودند برای آزادی و تشکیل دولتی مستقل از زیر یوغ بریتانیا که البته تروریست نبودند!

وقتی حکومت عثمانیان در آغاز قرن بیستم (۱۹۱۶) رو به فروپاشی رفت، قرارداد سایکس-بیکو بود که سرزمین‌ امپراطوری را تقسیم کرد میان فرانسه و بریتانیا.
یک‌سال بعدش هم وزیرخارجه بریتانیا «آرتورجی بالفور» اعلامیه مشهوری به پشتیبانی سرزمین یهودی در فلسطین منتشر کرد و نهایتا در ۱۹۲۰ فلسطین به‌عنوان عضوی از جامعه ملل تحت قیمومیت بریتانیا پذیرفته شد.
اما از ۱۹۲۰تا۱۹۴۸ که رسما استقلال اسرائیل اعلام شد، سال‌هایست که کمتر بدان اشاره می‌شود.
سال‌هایی که گروه‌های زیرزمینی یهودیان شروع به فعالیت کردند با هدف ایجاد وحشت در مناطق فلسطینی و کوچ‌دادن فلسطینان و گسترش خاک اسرائیل و تاسیس کشور اسرائیل.
و فعالیت‌های آنها چیزی نبود جز همان کارهایی که امروزه نیروهای مقاومت انجام می‌دهند برای ایجاد ترس و وحشت در شهرک‌‌نشینان صهیونیست با شلیک موشک‌ها یا عملیات انتحاری و ...

اسماعیل هنیه --- مناخیم بگین

«هاگانا» از اولین این گروه‌ها بود که بعدها متهم شد به‌داشتن سیاست نرمش و سازشکاری در برابر اعراب و بخصوص انگلیسی‌ها و نتیجه‌اش جدایی گروه‌هایی تندرو دیگر بود.
گروه «ایرگون» از منشعبات سازمان هاگانا بود که شاهکار بزرگ‌شان بمب‌گذاری هتل کینگ‌دیوید در اورشلیم (قدس) در ۲۲ ژوئیه ۱۹۴۶ بود، مرگ‌بارترین حمله علیه دولت بریتانیا در فلسطین؛ کشته شدن ۹۲ انگلیسی، عرب و یهودی و مجروح شدن ۵۸ نفر ماحصل آن انفجار بود.
« مناخیم بگین » ششمین نخست وزیر اسرائیل، فرمانده آن‌زمان گروه ایرگون بود.
و مسلما می‌دانید که او به‌همراه انورسادات در سال ۱۹۷۸ به سبب قرارداد کمپ‌دیود، برنده جایزه صلح نوبل شد!

 

حالا باید بنشینیم به نظاره که جایزه صلح نوبل کی به اسماعیل هنیه می رسد
جایزه صلحی که این‌بار نه سیاسی باشد و نه صهیونیستی
جایزه‌ای این‌بار با تعریف اصول ما
پاداش مقاومت ...

 

پی‌نوشت صهیونیستی:
Hatikva (به معنی امید) سرود ملی اسرائیل است.
این سرود در ۱۸۷۸ در اوکراین سروده شده و  در سال ۱۸۹۷ در کنگره صهیونیست اول به عنوان سرود صهیونیسم تصویب شد.
برگردان فارسی‌اش می‌شود این :

تا زمانی که از ژرفای قلب
روح یک یهودی هنوز در حسرت و آرزو است
و پیش به سوی شرق
چشمی صهیون را می‌‌نگرد
امیدمان هنوز از دست نرفته
امید دوهزار ساله‌مان
که ملتی آزاد باشیم در سرزمین مادری خود
سرزمین صهیون و اورشلیم

دوست داشتین از اینجا بشنوید (سرود ملی اسرائیل)



پی‌نوشت مقاومتی:
بیست‌روز گذشت و آمار گذشت، از مرز یک‌هزار گذشت ... 

 

  • صدرا مجد

989000505 پیامک داده‌ست « اینک غزه کربلا و امروز عاشوراست »
نمی‌دانم همراه‌ اول تاریخ‌اش مثل time و date پیامک‌هایش خراب است یا خواسته فرهنگ‌سازی کند یا جوگیر شده ویا از ایرانسل کم آورده!

می‌گویند هر روز عاشوراست و هر زمینی کربلا

نمی‌دانم
اما می‌دانم این‌جا اصفهان است
این‌جا، همین چهارراه، ۴قدم آن‌طرف‌تر
نورباران
همه‌اش آویزان بر میله‌های راه‌نمای رانندگان
شاید هم راه‌نمای عاشقان حسین
راه‌نمایی برای انتخاب

مرکز فرهنگی شهید مفتحیکی دعوت می‌کند به ماندگاری
می‌گوید
همه می‌روند
بعضی می‌مانند
ماندگار شویم
مسابقه دارد، قرعه‌کشی هم می‌کند
هر شب یک سفر کربلا!
هیاتش هم دانش آموزی دانش‌آموزی ست!

حیدریون اصفهان

 

 

 

 

سخنرانی دیگر چیست؟
حرف چیست، نقل کجاست؟
فونت بزرگ‌تر هم شما سراغ دارید؟
مریدان حیدر کرار در ۴راه نظر منتظرند

هیات رزمندگان اسلام، محبان حضرت زهرا

 

 

دیگری نمادی از جنگ‌جویان دیروز، رزمندگان امروز
حال چه فرق می‌کند
محبان حضرت زهرا و طرفدار حضرت آیت‌ا.. مهدوی
یا محبان اهل‌البیت باشند و طرفدار حضرت آیت‌ا..طاهری
آن‌قدر پارتی داشته باشند که میدان امام و مسجدش را بگیرند
یا آن‌قدر دورافتاده که آن‌طرف‌تر از گلستان، شاید جایی نزدیک حسین‌آباد

یادگاران امام

 

 

دانشگاه اصفهان
مصلی الغدیرش
و مهم‌تر از همه سخنران تهرانی
علامه‌حلی درس‌خوانده‌ی
روحانی، مهندس

باران

 

 

 

دیگری می‌گوید
همه‌جا کربلاست
همه‌جا همین‌جاست
مسجدشان کوچک است، درست مثل اول‌های عاشورائیان
حالا مگر مهم است که منشعبند از آنها
مگر مهم است در همان یک گله جا کلی خرج دکور و سیستم صوتی و تصویری هم بکنند یا نه
کمک هزینه مشهد و کربلا را هم خدا می‌رساند

عاشورائیانکاش امسال عاشورائیان، هم سیلک می‌زد و پوستر
حیف که به همان جلوی گلستان شهدا اکتفا کرده
دل‌مان برای طوفان ساعت ۳اش تنگ شده
برای ابداعات پرسروصدای وحیدخان؛ برای شهاب‌الدین، بیات، حاج‌علی‌اکبری، پناهیان و زائری
انصافا اگر عاشورائیان نبود، چه کسی پای این سخن‌رانان را باز می‌کرد به شهری با این‌همه سخن‌ور فهیم و همه‌چیز دان ِ هیچ‌کس را قبول‌ندار!

کازرونی‌ها و حمید علیمی را از قلم انداختم
مکتب‌الحسین و دیوانگان حسین را هم
و ده‌ها روضه‌ی عزای حسین
و صدها محفل‌های کوچک و بی‌سروصدا و نورانی
و میلیون‌ها عاشق حسین

سربلند نیزه‌هادو سال پیش نیت کردم هرشب را یک‌جا بروم
فکر کنم ۷-۸ روضه‌ای شد
باران و مفتح و رزمندگان و دیوانگان و عاشورائیان و ...
هرکدام حال و هوای خودش
هرکدام دکور و مداح و دک‌وپز خودش
هرکدام فضا و معنویت خودش
و هرکدام مشتریان خودش
امسال میهمان روضه وبلاگی‌ام
و شاید هم بالاترین مراسم اصفهان
جایی که توفیق خادمی داشتم و دوستش داشتم

سخن‌رانی سید را که گوش می‌دهی، احساس عزت می‌کنی و شهادت
اخبار سیمای جمهوری اسلامی را می‌بینی، احساس ذلت می‌کنی و مظلومیت
هیچ حرفی از تلفات‌شان بعد از پرتاب این‌همه موشک نمی‌زنند
و ما همه‌اش از خاک و خون و بیمارستان و دختر و بچه
عرب‌ها هم که […]

و باز بیاد جملات ماندگار شریعتی می‌افتی که
« ...
حسین بیش‌تر از آب، تشنه لبیک بود
اما افسوس بجای افکارش، زخم‌هایش را به ما نشان دادند
و بزرگ‌ترین دردش را بی‌آبی گفتند
... »

و چقدر زیبا فریاد می‌زدند میلیون‌ها لبنانی
ل‌ب‌ی‌ک   ی‌ا   ح‌...س...یـ...ن

 

 

  • صدرا مجد

داستان تمام شد.
داستانی که به یاری همه رسانه‌ها خصوصا رسانه ملی شروع شده بود، تمام شد.
امپراطور خودکشی کرد آن‌هم با خنجر!
خودش را کشت قبل از اینکه بکشندش
مربی‌ای که در طول ۲۰سال سابقه‌اش هیچ‌گاه تجربه سرمربی‌گری را نداشت به کمک تمام ابزارهای رسانه‌ای مربی تیمی شد که هیچ چیزی برای از دست دادن نداشت، ۶سال بود که دیگر قهرمان نمی‌شد، سپاهان،فولاد،سایپا و حتی دیگر تیم‌های شهرستانی جای را برای پایتخت‌نشینان لوس و تمامیت‌خواه تنگ کرده بودند و این بهترین فرصت بود برای بازگشت.
رئیس‌جمهوری که سراسر حرف‌هایش گسترش امکانات به شهرستان‌ها و توجه به شهرهای کوچک بود، از این یکی نتوانست بگذرد، تیم فوتبالی که میلیون‌ها هوادار دارد تمام نیاز پوپولیستی مرد ۱۶۷سانتی‌متری ساده‌پوش و پرکار و پرحرف را ارضا می‌کرد.
۲۰ میلیون طرفدار عدد کمی نیست! (مسلم می‌دانید که ۲۰میلیون دیگر هم متعلق به آبی‌های پایتخت است، ۲۰-۳۰میلیون دیگر هم یا از فوتبال متنفرند یا نی‌نی‌کوچولو یا لب موت! )
امپراطور با تمام امکانات غیبی و عیان در ثانیه‌های پایانی لیگ، جام را تقدیم هوادارانش کرد و تصمیم گرفت که برود.
برود تا نه یاد و خاطره‌اش در چشم دوست‌دارانش خراب شود و نه دست‌اش رو.
چرا که حالا مرد عمل می‌خواست
تکرار قهرمانی، بازی‌های جام باشگاه‌های آسیا و رویارویی با حاشیه‌ها کسی را می‌خواست که علاوه بر ۲۰سال آنالیزوری و کمک مربی بودن، یک مدیر هم باشد، یک سرمربی واقعی.
اما برگشت، به قول خودش با یک تماس تلفنی از رئیس سازمان
۸۰۰هزار دلار خودش، ۲۰۰هزار دلار دوست کره‌ای‌اش، ۳۰۰هزار دلار کمک مربی برزیلی‌اش و بازار داغ بازیکنان خارجی  همه‌اش هیچ!
فقط و فقط عشق به هواداران پرسپولیس

خداحافظ امپراطور ترسو

لیگ آغاز می‌شود...
سیاست‌های فرش و پسته مدیر فسیل باشگاه جواب داده‌است.
خرید بهترین‌های ایران با قراردادهای چندصد میلیونی، کوچکترین هدیه به افشین‌خان بود
اما معلوم نیست این پیکان از کجا سر در آورده! این ذوب‌آهن کوجا بوده! برق شیراز کیه!
یعنی چه؟ مگر معنی داره که تیمی با چنین بازیکن‌ها و چنین سرمربی متشخص و جنتلمنی بعد ۱۴ هفته  ۴باخت داشته باشد، بردهایش هم همه در خانه و جلو چندین هزار تماشاچی و هیاهوهای آنها
کمک مربی ۳۰۰میلیونی، ۷۰درصد قراردادش را می‌گیرد و چون پدرش ۲بار سکته کرده، قهر می‌کند و می‌رود برزیل.
مهاجم آقای گل برزیل که طبق مدعای سرمربی بهترین مهاجم پرسپولیس خواهد شد، تو زرد از آب در می‌آید و ارتباط‌ش با مارکو برزیلی و مدیر باشگاه کره‌ای‌اش مشت خیلی‌ها را باز می‌کند.

بی‌شک آدم باهوشی‌ست
افشین‌خان قطبی را عرض می‌کنم.
حالا بهترین بهانه، کمبود امکانات است و عدم تحقق شرایط قرارداد و البته خودکشی

« ...
کنون با توجه به حوادث حاشیه‌ای تیم که برخی از افراد در خارج از باشگاه ایجاد کرده که بیشتر به دسیسه برای جلوگیری از موفقیت این تیم شکل می‌گیرد نتایج در خور و شایسته مجموعه تیم فوتبال پرسپولیس اعم از مدیریت، کادر فنی و بازیکنان حاصل نشده و این تنها به بهانه حضور بنده در این تیم است. از آنجایی که با تمامی قلبم پرسپولیس و هواداران آن را دوست می‌دارم، خنجر جدایی را در قلب خود فرو کرده واز کنار تیم دور می‌شوم، شاید با این اقدام دشمنان ما، خوشنود شوند و دست از سر این تیم بردارند.
... »

اشک‌هایتان را دیدیم امپراطور
اما به یاد داشته باشد این‌جا ایران است
مردم‌اش گرچه زیاد خنگ‌اند و دیر فهم
اما فرق اشک و دلار و ترس و عشق را خوب می‌فهمند
حیف که جنتلمن بودی و با ادب
خوش باشی امپراطور ترسو !
البته می‌دانی که ترسو اصلا کلمه بدی نیست، درست مثل Crazy
ما همگی ترسوایم، مخصوصا وقتی زیاد تحویل‌مان می‌گیرند و می‌ترسیم که زود بادکنک بترکد!
فقط بعضی‌هایمان پررو هم هستیم که شکر خدا تو ترسو پررو نبودی!
سلام به دوست کره‌ایت، همسرت در آمریکا
مارکو، دی‌کارمو و تمام بروبچ کره‌ای
اسپانسرها و managerها برسان
موفق باشی امپراطور، هرجا که باشی

 

  • صدرا مجد

بعضی وقت‌ها عکس‌ها بهتر از هرچیز دیگر سخن می‌گویند
راحت‌تر، بی حاشیه‌تر و شیرین‌تر!
و تازه مخاطب را آزاد می‌گذارد در برداشت
می‌خواستم یک پست تصویری بروم فقط
اما نشد
نشد چون نمی‌شد تمام عکس‌ها را دید
یعنی می‌شد دید اما بعدش معلوم نبود چه برسر وبلاگ وزین بنده و خوانندگانش می‌آمد!
به کمک یک فیلترشکن خوب و فتوشاپ دوست‌داشتنی و زغال داغ
زنان برتر سال ۲۰۰۸ از دیدگاه مجله گلامور این‌ها شدند:

زنان برتر سال 2008 از نگاه مجله گالمور

Nobel Women’s Initiative ; Tyra Banks ; Nicole Kidman ; Hillary Clinton ; Nujood Ali  & Shada Nasser
Jane Goodall ; Kara Walker ; Condoleezza Rice ; Misty May-Treanor & Kerri Walsh ; Maureen Chiquet

اسم‌هایشان را بترتیب آن بالا می‌بینید
دیدم خبرگزاری وزین عصر ایران هم خبر و هم تصاویرش را رفته
اما این پنج برگزیده قابل توجه‌تر بودند

سرکار شیرین خانم عبادی که این‌بار به سبب عضویت در نهاد نوبل زنان جایزه دریافت کردند وباز هم با همان هیات و ظاهر خارج از ایرانش
دختر بچه ۱۰ ساله یمنی «نوجود علی» که بعد از ازدواج اجباری در ۹سالگی با مرد ۳۰ساله، به سبب ضرب‌وشتم همسرش از خانه فرار کرد و توانست به کمک وکیلش « شادا ناصر» حکم طلاقش را بگیرد ( غیر از انتخاب این‌دو که جای تامل دارد، حجاب خانم وکیل و مقایسه‌اش با برنده جایزه نوبل بیشتر تعجب‌برانگیز است )
و کاندولیزا رایس و هیلاری کلینتون که دیگر جای خود دارند
والبت نیکدل کیدمن که اگر اندکی مراعات می‌کرد می‌توانست در عکس ۵نفره ما جا بگیرد!
ولو اینکه آن دو نفر خانم والیبالیست المپیکی را باهزار ترفند جا دادیم در همان عکس ۱۰نفره!
اما همه این‌ها یک طرف و میهمان ویژه Glamour Magazine  یک طرف

میهمان ویژه مراسم اهدای جوایز زنان برتر سال 2008

نمی‌دانم چرا ناخود آگاه یاد این مسابقات بین‌المللی و کسب افتخار توسط مخترعان و مبتکران ایرانی در آنها افتادم
از ژنو و کرواسی گرفته تا پرتغال و انگلیس و مالزی
طبیعتا وقتی ملاک‌هایمان آنها باشند برای نخبگی علمی
پس بهتراست زنان پر زرق و برق سال‌مان را هم آنها انتخاب کنند!

 

  • صدرا مجد