دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

دهکده شخصی

رسانه نوشت‌های فرشاد

کلمات کلیدی
پیوندها

داشتم برایش از گزینش‌های مسخره برخی سازمان‌ها می‌گفتم
اینکه هنوز در دهه سوم انقلاب، عین دهه ۶۰ برخورد می‌کنیم  { حالا که فکر می‌کنم می‌بینم بی‌خود نیست نخست‌وزیر دهه شصتی هم هوس کرده بود برای ریاست در هزاره جدید! }
هنوز هم می‌پرسند «شلوار چی می‌پوشی؟ ریش‌هات را با تیغ می‌زنی یا ماشین؟ روزه می‌گیری یا نه؟ راه‌پیمایی میری یا نه؟ نمازجمعه چطور؟»

گزینش دهه شصتی به ضم گاف و هـ اضاف !این‌جا که رسیدم، گفت:
« آره! یه بار توی همین گزینش‌ها ازم پرسیدن نمازجمعه میری؟ منم تقیه کردم به گوش‌دادن نمازجمعه از تلویزیون و گفتم بله »
جدی گفت این‌را و من ادامه دادم که نمی‌دانم، اما به خود طرف هم گفتم، این‌جور انتخاب‌ها و این روش مترکردن اعتقادها {بدون درنظرگرفتن صلاحیت مترکننده و حقانیت این رفتار و صحت و سقم دینی‌اش} هیچ فایده و خروجی درستی برای سازمان ندارد.
چه بسیار دیده‌ایم و دیده‌اند خودشان نتایج‌اش را؛ اما نمی‌دانم هنوز انگیزه‌شان از این‌جور بازی‌ها چیست؟
خیلی خیلی ساده بخواهیم نگاه کنیم همین نماز؛
در همین مورد، چند نفر را بگویم که نماز نمی‌خواندند اما خیلی راحت پاس کردند این مرحله را؟
کاری اصلا به حق بودن ملاک سنجش ندارم، خروجی سیستم‌شان را می‌گویم.

همین‌جا گفت:
« راستی! دست دادن با آدمی که نماز نمی‌خونه چه جوریه؟ باید رفت بعدش دست را آب‌کشید، چون قاعدتا دست عرق کرده و یکم خیسه؛ نمازنخون هم طبق روایات کافره دیگه »

هیچی! موندم چی جوابش را بدهم؛ تقیه‌ یا طهارتش را باور کنم!

 

  • صدرا مجد


خوب، بعید هم نیست؛ توقع بی‌جایی‌ست
انتظار از مردمانی که بزرگان و نخبگان‌شان از ادب و اخلاق سرشان نمی‌شود

پرزیدنت۲۴میلیونی هر روز دوست دارد یکی را بکوبد، چه قبل انتخابات چه بعدش، چه در دولتش، چه در دولت‌های گذشته؛ تبعات بی‌عقلی دوقطبی‌کردن انتخاباتش حالاحالاها دامن ما و جامعه‌مان را رها نخواهد کرد
هرچند عده‌ای بخواهند بگویند انقلاب دیگری بود و حماسه و نقطه عطف در انقلاب!
اما ما انقلاب نکردیم که به اخلاق پشت‌پا بزنیم

کاندیدای متوهم شکست‌خورده که از روز اول با شعار اخلاق‌مداری آمد حتی همان قبل انتخابات هم نتوانست خودش را کنترل کند و وقتی حریف را جایی نمی‌دید و میدان را یک طرفه، زبان‌اش باز می‌شد به ادب‌سرایی!
طبیعتا بعید هم نبود از طرف‌داران‌اش که برای مرگ دولت‌مردی که البته دروغ‌گو هم بود چنان شادمانی کنند که البته این بهترین نمایه‌‌ی از اخلاق‌شان بود

دادکان / احمدی‌نژاد / علی‌آبادی

از طرفداران پیروز که شیرینی بردشان با توهم شمال‌شهرنشینان پایتخت به سخره گرفته‌شد و شش‌ماه تمام، تمام اهانت‌ها به مقدسات‌شان را تحمل کردند حالا هم بعید نیست که به کمتر از مرگ طرف مقابل راضی باشند از همین‌روست که وسط روضه امام حسین(ع) بنام افزایش بصیرت، سران فتنه، چه شیخ و چه سید را نفرین می‌کنند!

حالا هم رئیس فدارسیون‌ای که تمام افتخارش مدیریت تک‌روآنه‌‌اش در فدراسیون است در غیاب حریف در یکی از پربینده‌ترین برنامه‌های سیما، بتازد و انگ شهوت قدرت بزند به طرفش و آخرش بگوید: « ا ِ یه بار اسم‌شان را آوردم، معذرت می‌خواهم! »
جالب این‌جاست که مجری عادل‌ست و بینندگان که سال‌هاست نگذاشته‌ایم اظهارنظر ساده بکنند، بی‌توجه به استدلال‌ها، برای به رخ‌کشیدن هم‌بستگی‌شان، گویا که فرصت مسخره‌بازی دیگری نصیب‌شان شده، گزینه آخر را انتخاب می‌کنند!
بعدش هم می‌نشینند و لذت می‌برند که مرد متدینی که نظام‌اش را دوست‌دارد و یکی از سه افتخارش، گرفتن مدال لیاقت‌ست از خاتمی، جبهه را مهیا دیده و می‌تازد و می‌گوید و می‌گوید...
آخر دقیقا همین ۷ماه پیش بود که در مناظره‌ای، اول شخص اجرایی مملکت، بسان راننده تاکسی‌ها، حرف‌های درگوشی را علنی جار می‌زد و بعدش طرف‌اش حتی فرصت پیدا نکرد از خودش و خانواده‌اش دفاع کند
تهمت و غیبت و اخلاق و ادب و همه کشک‌اند در سیاستی که عین دیانت ماست!

عادل / راه‌پیمایی 9دی / وقایع روز عاشورا

کسی می‌داند ناصرخسرو که همه چیز یافت می‌شود، این متاع هم هست یا نه؟
اصلا ناصرخسرو ِ اخلاق کجاست؟
قیمت‌اش مهم نیست، اصلا یافت می‌شود؟


پی‌نوشت:
می‌خواستم از بیانیه ۱۷م بگویم
از حرف‌هایی که رویش نمی‌شود بزند از ترس اینکه اطراف‌اش خالی شود
از متهم‌کردن همه به اشتباه و بی‌تقصیری خود
از باور نکردن رفتارهای بعضی که پشت سر او هرکار بخواهند می‌کنند و هرچه بخواهند می‌گویند
از اینکه تازه آقایان فهمیده‌اند، مملکت آرامش می‌خواهد و دولت در شرایطی می‌تواند کار کند و بهانه نیاورد که آرامش باشد
از برادر دکتری که هنوز در سرزمین عجایب سیر می‌کند!
از ۵منورالفکری که خواسته‌های حداقلی جنبش را طرح کرده‌اند!
از چشم‌هایی که ۹دی بسته بودند
از بی‌وفایی‌ها
اما همه‌جا پر بود از این‌ها
ولی هیچ‌کس دغدغه فردای بی‌اخلاق ما را ندارد گویا

 

  • صدرا مجد


شام عاشورا بود
شام غریبان فرزندان حسین(ع)
مداح برای ۱۳۷۰سال پیش فریاد میزد:

داد بزن، بلند بگو، هوار بکش
نباید بذاری صدای هل‌هله و شادی سپاه  یزید برسه به گوش بچه‌های حسین
آخه بچه‌های حسین امشب ...

تو هم نگذار حسین بفهمد عاشورای هزاروسی‌صدوهفتاد سال بعدش چه شده است.
بیا فریاد بکشیم تا نشنود
صدای سوت و کف‌های مردم‌مان را.
بعد سی‌سال به کجا رسیدیم
که باید برای حرمت شکسته فرزند علی ناله کنیم و فریاد برآوریم.
حرمتی که خود نگه نداشتیم
تا آنان که نه می‌دانند حریم چیست و عشق کدام‌ست
بشکنندش.

و ما باید پاسخ‌گو باشیم بر آن‌چه نکرده‌ایم در این سی‌سال تا رسیدیم بدین‌جا
تمام کردار، رفتار و گفتار کرده و نکرده‌یمان
تک به تک

  

  • صدرا مجد

 
شمش‌العماره، ساخته « سامان مقدم » شاید پرطرف‌دارترین سریال فعلی شبانه سیما و البته پرنقدترین سریال باشد. سریالی که انتقادهای تند رجانیوز و الف را در پی داشت، اینکه حیا حلقه گمشده این سریال است، ترویج اشرافی‌گری می‌کند، گسترش فمینیست است و قس علی هذه...
تا جایی که شبکه۲ مجبور شد قبل از پایان سریال
 (درست مشابه سریال خوش‌ساخت و تابوشکن «ساعت شنی»)
بحث‌ و تحلیل روان‌شناسی پیرامون‌اش بگذارد، گرچه گویا کارشناسان آن برنامه تقلبی درآمدند!
+

هانیه توسلی / مهرانه مهین‌ترابی / مسعود رایگان / رؤیا تیموریان / فرهاد آئیش / سامان مقدم / شمس العمارهمهم‌ترین ویژگی‌ای که به نظر این سریال را از تمامی سریال‌های امروزی که با محوریت ازدواج دوتا جوان، مهریه، مسکن، شغل و نهایتا مشکلات در راه ازدواج ساخته می‌شود، متمایز می‌کند، دست گذاشتن روی بحث مهم و حیاتی انتخاب است و در واقع مراسم خواستگاری؛ مراسمی که امروزه کم‌کم دارد از فرهنگ جدید ازدواج‌های جوانان رخت برمی‌بندد یا تبدیل به یک سنت فرمالیته می‌شود.

به جرئت می‌توان گفت که سریال‌هایی که تابحال به مقوله ازدواج پرداخته‌اند از مراسم خواستگاری به سرعت رد شده‌اند؛ در بعضی طرفین همدیگر را در دانشگاه یا محیط دیگری پسندیده‌اند و خواستگاری خاصی صورت نمی‌گیرد ( مشابه آن‌چه برای شریفه-امید در همین سریال اتفاق می‌افتد) و در بعضی آن‌قدر مراسم لوث و لوده نشان داده می‌شود که گویا تنها بحث بر سر میزان مهریه است یا خواهر شوهربازی (مثل ۳ریال فخیمه دل‌نوازان).

اما آنچه شمس‌العماره را علی‌رغم تمام مشکلات فنی (مانند حرکت کم دوربین، شات‌های کم تحرک، محیط تکراری ساختمان، دیالوگ‌های بعضا تکراری، ... ) و محتوایی (تجمل خانواده، آگراندیسمان کردن یک صفت در هر فرد، عدم توجه کافی با ملاک‌های دینی در انتخاب، زندگی فانتزی، ...) خاص می‌کند، دست گذاشتن روی نحوه انتخاب دختر-پسر و تحلیل شخصیت خواستگاران است.

در کنار این پارامتر اصلی، شکور-دریا ، پری-هرمز ، زیور-رحمت ، شریفه-امید ، فرخ-عمه خانوم تمامی المان‌ها و حواشی داستان‌اند برای ایجاد جذابیت، جلب نظر مخاطب و ایجاد داستان و کشش لازم سریالی.
بازی‌ فوق‌العاده و متفاوت رویا تیموریان، فرهاد آئیش، مرجانه گلچین و حتی مسعود رایگان هم به جذابیت و جاگیرشدن سریال در بین مردم کمک کرده است
و البته چهره و بازی جذاب و دوست‌داشتنی « هانیه توسلی » که دیگر جای خود دارد!

شاهرخ (سروش صحت) از کمبود اعتماد به نفس رنج می‌برد، برای پوشاندن این عیب زیاد شوخی می‌کند اما راحت تمام خواسته‌های طرف مقابل را می‌پذیرد؛ طبق نظر آدلر، عقده حقارت  (inferior complex) دارد.

مهران (نیما شاهرخ‌شاهی) وابسته بیش از حد به مادر است، متعاقب از دست‌دادن مادرش برای سرپوش گذاشتن به این خصلت، غرق در کار می‌شود؛ طبق نظر بالبی دلبسته ناایمن است و در اثر مرگ مادر از مکانیسم های دفاعی جبران استفاده می‌کند، طبق نظر فروید البته از خود بیگانه (الینه) هم هست.

بهروز (کامران تفتی) از دوستان و هم‌بازی‌های بچگی، امروز لوطی و کار راه بینداز است،  مسؤولیت‌پذیر (responsible) است و به رفقا و دوستان‌اش بسیار بها می‌دهد، دارای هویت جنسی مرد مردانه (masculine male gender role) است.

پیمان (نیما بانکی) در ظاهر پرنشاط و تنوع‌طلب است اما بیشتر شخصیتی نامشخص و تکانشی دارد، هیجان‌طلب است و بی‌ثبات.

پرهام (علی قربان‌زاده) به لحاظ بالینی مشکل خاصی ندارد ولی با مشکلات معمول آدم‌های جوامع صنعتی درگیر است علاوه بر اینکه خودساخته است و البته تنها.

فرهاد (کورش تهامی) بیشتر برای تجانس وضعیت جسمی‌اش با عمه‌خانوم انتخاب شده است، دست‌وپنجه با بیماری نرم می‌کند و امید دارد، به مرگ و خدا و عرض زندگی بیشتر نگاه می‌کند.

کامران تفتی / نیما شاهرخ‌شاهی / نیما بانکی / هانیه توسلی / علی قربان‌زاده / سروش صحت / کورش تهامی

به‌نظر می‌رسد مشکلی که در نگاه‌های متفاوت، خصوصا انتقادهایی که از زاویه نگاه دینی به سریال وجود دارد، ناشی از تعارضات علمی‌-دینی‌ست که هنوز نتوانسته‌ایم حل کنیم، ما هم‌چنان نتوانسته‌ایم دیدگاه‌های دینی را با برداشت‌های روان‌شناختانه غربی تلفیق کنیم و به نتیجه‌ای بومی برسیم و این مسأله خصوصا در بحث ازدواج و شناخت ابعاد شخصیتی طرفین و نهایتا انتخاب به روشنی نمایان است. جایی که از هیچ‌کدام ( دین و علم ) نمی‌توانیم کوتاه بیاییم.

پی‌نوشت

هم‌سفر شدن در قطارهای رضاخانی که هنوز کار می‌کنند! با یک دوست روان‌شناس، این حسن را دارد که حداقل چهارتا لغت کت‌وکلفت یاد می‌گیری و می‌فهمی که جامعه‌شناسی و روان‌شناسی چقدر جذاب‌اند و البته از همه والاتر ارتباطات!

 

در این نوشتار اصلا هدف‌ام نقد سریال شمس‌العماره نبود چرا که نکات منفی و مثبت زیادی دارد، من فقط خواستم بحث روی خواستگاری و شناخت خواستگار را تحسین کنم، دقیقا در جواب آنانی که می‌گویند این سریال ترویج بی‌حیایی است بگویم بهترین شیوه شناخت را معرفی می‌کند، گفتگوی طرفین در محیط خانوادگی،
حرف‌زدن، آن‌چه همه‌ی ما امروزه از کمبودش زجر می‌کشیم

 

خواهشا شمس العماره را با شاهکار هرشبی شبکه۳ « دل‌نوازان » مقایسه نکنید، برای من دقیقا مثل قیاس اخراجی‌هاست با مثلا « درباره الی » یا « وقتی همه خوابیم »

 

تیتراژ شنیدنی اول و آخر سریال را به حسن‌هایش بیافزایید؛ دوست داشتید از این‌جا بشنوید + و +

 

  • صدرا مجد

دارم فکر می‌کنم وقتی هفته کتاب از ۱۸تا۲۵ آبان است، چرا بزرگ‌ترین رویداد کتابی کشور در اردیبهشت‌ماه اتفاق می‌افتد!؟

می‌دانستید در ایران ۵۰برابر ایالت‌متحده کتاب عنوان اول، چاپ می‌شود!
آماری که یونسکو ارائه می‌دهد برای نسبت کتاب‌فروش به ناشر ۸به۱ است، یعنی یک ناشر در برابر هشت کتاب‌فروش و این نسبت در ایران ۳‌ است تازه برعکس!
وقتی معنای آمار را درک می‌کنی که بدانی سرانه مطالعه ما ایرانی‌ها ۲دقیقه در روز است، درحالی‌که مردم همین کشور همسایه‌مان ترکیه یا کشور غیرمدعی مسلمان مالزی ۵۵دقیقه و در انگلستان و ژاپن ۹۰دقیقه در روز مطالعه می‌کنند!

همه این‌ها در کنار این‌ است که ما ایرانی‌های بافرهنگ و متمدنِ اهل مطالعه، اردیبهشت‌ماه از همه‌جای ایران سر می‌کشیم به تهران و مصلی‌یش برای خرید کتاب، روزانه میلیون میلیون می‌رویم و بازدید می‌کنیم و خرید
اما واقعا چقدرش را می‌خوانیم، خواندن که هیچ، چقدر می‌فهمیم!؟

راستی شمام از این جمله‌ها شنیدید که می‌گوید:
ما بهترین تماشاگرهای دنیا را داریم / ملت امروز ایران از امت عهد حجاز رسول‌الله بهترند / هنر نزد ایرانیان است و بس / سطح آی‌کیوی ایرانی از همه مردم دنیا بالاتر است / ایرانی‌ها تمام ناسا را گرفتند / ما سبقه تمدنی ۲هزاروچندصدساله داریم / ...

 بوک فرند - Book Friend

تو هم شنیدی!؟
میگند کتاب دوست آدمه
چند وقتی‌ست دارم دنبال کتاب خوب می‌گردم، شایدم دوست خوب
سراغ داری؟

 

پی‌نوشت
شما فکر می‌کنید وقتی از لیست جمع‌وجور دوستان وبلاگی‌ات، ۳تاشون هم‌زمان نمی‌نویسند
یکی می‌نویسد Temporary Closed
+ / دیگری قفل می‌گذارد بر وبلاگ‌اش + / آن‌یکی موقتا تعطیل +
باید چه فکری کرد؟


  • صدرا مجد

سیزده آبان هشتادوهشت با سی‌سال پیش‌اش آن‌قدر متفاوت هست که رسانه‌ی حکومتی ما {هنوز واژه مناسب‌تری نجسته‌ام تا جایگزین رسانه ملی کنم، واژه دوکلمه‌ای که از لحاظ و مفهوم علمی هیچ‌گونه اصالتی ندارد} مجبور باشد زیر سریال‌های طنز شبانه‌اش زیرنویس کند :
« فردا ۱۳ آبان، دانش‌آموزان بسیجی یک‌صدا فریاد مرگ‌ بر آمریکا سر خواهند داد. » 

جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز / باطل در این خیال که اکسیر می‌کند

آن‌قدر فضا فرق کرده است که دیگر دانشجویی پیرو خط امامی نمانده، غیر آن‌دسته‌ای که در هویزه شهید شدند، عده‌ای پشیمان‌اند برای بالارفتن از دیوارها، چندتایی هم این‌روزها متهم‌اند به کودتای مخملی !
رابط روحانی مابین دانشجویان و امام، امروز پدرخوانده تمام اتفاقات خوانده می‌شود !
شیخ و سید سبزدوست امروزی دم از امام، اسلام و انقلاب می‌زنند و پیروان سبزپوش‌شان ذره‌ای اعتقاد به استکبارستیزی امام ندارند.
زیر عکس امام می‌نشینند و هوادارانی که فریاد نابودی اصلی‌ترین رکن قانون اساسی را سر می‌دهند تحسین می‌کنند.
از امام یاد می‌کنند و دوست‌داران‌شان نه شرقی نه غربی جمهوری ایرانی سر می‌دهند.
یا نمی‌دانند چه می‌گویند و چه می‌کنند و یا بازهم نمی‌دانند!

براستی شطرنج چقدر برای بعضی، بازی دشوار‌یست.

پی‌نوشت

این‌قدر ذوق کردم از باران پاییزی دیروز که دو ساعت زیرش حرف می‌زدم و راه می‌رفتم
ولو اینکه نه گفت‌گو خوش‌آیند بود و نه گل‌آلودی بعدش

زنده‌شدن زاینده‌رود بعد هشت‌ماه چنان همه‌ی‌مان را ذوق‌زده کرده
که نمی‌خواهیم به این فکر کنیم که این آب ۲۸روز بیشتر جاری نیست !

پارسال داستان ۴۴۴روز گروگان‌گیری و ابهامات پیرامون‌اش بعد سه دهه را نوشتم
هنوز هم جواب هیچ‌کدام از سؤالات را هیچ‌جا نخوانده و ندیده‌ام

 

  • صدرا مجد

 

امام‌مان بی‌تردید شنوای سلام‌مان هست

خدایا ما را لایق سلام و شنوای پاسخش قرار ده

هشت هشت هشتاد هشت (طرح اصلی از مهدی پورعبادی) Edited by SFO

اوست نشسته در نظر
اوست گرفته شهر دل
اوست که تن را سبک می‌کند
                   و دل را مطمئن
                             روح را پران
                                  و جان را آرام

از دست می‌دهید نشنوید این‌را  +
اگر هم دوست داشتید ببینیدش +


 
  • صدرا مجد


چقدر آدم‌ها با هم متفاوت‌اند
حتی اگر نام‌هایشان شبیه هم باشد
و در عین تفاوت چقدر در رفتارها با هم اشتراک دارند

افشانی-چاووشی-سازگارا-مخملباف-نامجو-رضایی

نمی‌دانم چرا وقتی «گلادیاتورها»ی محسن نامجو همراه با عبارات بدیع «جیر پماران» و «مقام معظم برتری»‌اش را شنیدم با آن توصیف‌ها و مهمل‌گویی‌هایش پیرامون ذات اقدس الهی و یا قرائت سوره شمس‌اش را، یاد «فریاد مورچه‌ها»ی مخملباف افتادم، «توبه نصوح»‌اش به‌یادم آمد، تحلیل‌های دکتری به‌ نظرم خطور کرد که در آزادترین انتخابات ایران (شورای شهر دوم سال۸۱) رای نیاورد و حالا برای‌مان همه‌چیز را تفسیر می‌کند؛ به یاد آلیس و سرزمین عجایب و آرزوهای برادر دیروز و دکتر امروز افتادم و حتی نگران این پسرک ظاهرا ژیگول که کافی‌ست در این فضای زرد وبلاگی بگردید تا طرفدارانش را بیابید، شدم!

داستان، داستان برنجی‌ست که با نام عربی در کشوری ایرانی پخش می‌شد و محتوایش هندی بود؛ بعد این همه سال که خوردیم و پختیم گفتند آرسنیک دارد و هزار سم دیگر! حال می‌خواهد این خبر سیاستی باشد برای حمایت از برنج‌کاران داخلی یا یک بازی برای به‌زمین‌زدن واردکننده؛ دیگر محسن به آخر خط رسید؛ حالا هزار بار هم وزارت بهداشت و سازمان استاندارد و صدتا ارگان دیگر بگویند نه!

راستی تا آخر خط چقدر راه است؟

 

  • صدرا مجد


... اما من از شما مى‏خواهم که مرا با سخنان زیبای خود نستائید تا از عهده وظایفی که نسبت به خدا و شما دارم برآیم ... هرگز گمان مبرید اگر حقى به من پیشنهاد کنید بر من گران آید ... زیرا کسى که شنیدن حق و یا عرضه‌داشتن عدالت‏ به او برایش مشکل باشد عمل به آن براى وى ‏مشکل‌تر است ... از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت‌آمیز، خوددارى مکنید چراکه من خویشتن را برتر از آنکه اشتباه کنم نمى‏دانم مگر اینکه خداوند مرا حفظ کند ... *

ولایت/ره‌بری/اطاعت/محبت/درددل/انتقاد/توهین

بعضی وقت‌ها بعضی حرف‌ها باید جا بیفتد تا بشود در موردشان حرف زد و البته گاهی اوقات بزرگ‌تر از سایز ماست که بتوانیم در موردش ان‌قلت کنیم و رابطه حاکم و مردم از نگاه حضرت امیر را attach کنیم کنارش!
تنها به حد وسع‌مان می‌خوانیم و می‌اندیشیم، شاید ...

۴-۳هفته پیش حتما نامه حاج فرج دباغ را به مقام رهبری خواندید (+)  و هفته بعدش نامه محمد نوری‌زاد را (+) ، ۱۰روز پیش هم حضرت مستطاب نفسانیات پربیننده‌ترین مطلبش « دوستت دارم مرد » را نوشت، همان‌وقت‌ها مجید مجیدی در افطاری هنرمندان دفاع‌مقدس درددل‌هایی کرد که رسانه‌های تصویری پخش‌اش نکردند (+) و حالاهم جناب عین‌القضات نامه نوشته است (+ و +)
از این سر طیف تا آن سرش کلی راه است و البته همه در یک محور مشترک

خواندن تمام نامه‌ها را به همه توصیه می‌کنم و بیشتر و بیشتر به خودم، همه را با هم البت
از توهین‌ها و هتاکانه حرف‌زدن‌های سروش؛ تا انتقادات صریح و شاید سبک نوری‌زاد، درددل‌های مجیدی، مدح و نقدهای عین‌القضات و حتی یک‌جانبه دوست‌داشتن یک احمدی‌نژادی!
هرچه می‌خواهید اسمش را بگذارید؛ بی‌بصیرتی نخبگان، گم‌کردن راه راست در میان بلوا و فتنه، تودهنی توده‌ها به نخبگان، خودبزرگ‌بینی بالانشینان، …
فقط بگذارید کمی بخوانیم و فکر کنیم حداقل

پس‏آنگاه که مردم ‏حق رهبری را اداء کند و حکومت نیز حق مردم را بپردازد،
حق ‏در آن جامعه عزت یابد و راه‌های دین پدیدار، نشانه‌های عدالت برقرار و سنت پیام‌بر پایدار گردد؛
پس روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حکومت امیدوار و دشمن در آرزوهایش مأیوس می‌گردد

اما آنگاه که رعیت ‏بر والى خویش چیره گردد یا زمام‌دار ‏بر مردم اجحاف نماید،
وحدت برهم می‌خورد، نشانه‌های ستم آشکار و نیرنگ‌بازی در دین فراوان می‌گردد؛
راه گسترده سنت پیام‌بر متروک، هواپرستی فراوان، احکام دین تعطیل و بیماری‌های اخلاقى بسیار خواهد شد

* خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه که حضرت امیر در جنگ صفین ایراد فرموده‌اند *

  • صدرا مجد

انسان‌های آزاده و شریف همه‌جا پیدا می‌شوند حتی در ینگه دنیا؛ گاهی بعضی می‌گویند برای محبوبیت بیشتر چنین می‌کنند اما هنگامی که نه چندان شهرت داشته‌ باشد که بدنبال بیشترش باشد و نه توان مقابله با هجمه رسانه‌های صهیونیستی؛ گزافی این سخن رخ می‌نمایاند.
مایکل هارت ، در استودیوی خانگی‌اش می‌نشیند و برای بچه‌های بی‌پناه غزه گیتار می‌زند و سروده خودش را می‌خواند؛ بعدش هم خواهش می‌کند که : پس از دانلود کردن این ترانه، بهایش را به سازمان‌های خیریه‌ای که درزمینه کمک به مردم فلسطین فعال هستند، پرداخت کنید.
تقدیم به هم‌وطنان عزیزی که برای کوچک‌ترین کمک به مردم فلسطین، دنبال هزارجور علت و برهان می‌گردند و تقدیم به دوستان سبزاندیشی که شعار می‌دهند:  نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران!

ما هرگز به زانو در نخواهیم آمد

We will not go DOWN

A blinding flash of white light
Lit up the sky over Gaza tonight
People running for cover
Not knowing whether they’re dead or alive
They came with their tanks and their planes
With ravaging fiery flames
And nothing remains
Just a voice rising up in the smoky haze
We will not go down
In the night, without a fight
You can burn up our mosques
and our homes and our schools
But our spirit will never die
We will not go down
In Gaza tonight
Women and children alike
Murdered and massacred night after night
While the so-called leaders of countries afar
Debated on who’s wrong or right
But their powerless words were in vain
And the bombs fell down like acid rain
But through the tears and the blood and the pain
You can still hear that voice
through the smoky haze
We will not go down
In the night, without a fight
You can burn up our mosques
and our homes and our schools
But our spirit will never die
We will not go down
In Gaza tonight
تسلیم هرگز

نور سفید و خیره کننده‌ی یک انفجار
دیدگان را کور می‌کند
و آسمان غزه را
شب هنگام روشن
مردم دوان دوان در جستجوی یک سرپناه
بی‌آنکه بدانند هنوز زنده‌اند یا مرده!؟
تانک‌ها وهواپیما در راه
با زبانه‌های آتشین و ویرانگر
دیگر چیزی باقی نمی‌ماند
جز صدایی که در میان دود و آتش
هر لحظه، بلند و بلندتر می‌شود:
تسلیم هرگز
امشب تسلیم
بدون نبرد هرگز
شما می‌توانید مسجدهای‌مان را به آتش بکشید
خانه‌ها و مدرسه‌های‌مان را
اما روح‌مان، روح‌مان هرگز نخواهد مرد!
ما امشب در غزه تسلیم نخواهیم شد
زنان وکودکان شب‌های پی‌در‌پی جان می‌دهند
درحالی که رهبران واهی در سرزمین‌های دور دست
به بحث درباره تعیین مقصران جنگ نشسته‌اند
اما جملات حقیرشان در بیهودگی باقی می‌مانند
و بمب‌ها چونان باران‌های اسیدی فرو می‌ریزند
و همچنان در میان اشک و خون و درد
و از میان آسمان تیره و دودآلود
این ندا هم‌چنان به گوش می‌رسد:
تسلیم هرگز
مساجد ، منازل ومدارس مارا بسوزانید
اما روح ما نخواهد مرد
ما زانو نخواهیم زد
ما هرگز نابود نخواهیم شد

 We will not go DOWN…Michael Heart …WMA 700KByte
Michael Heart WebSite … Song for Gaza
Orginal ... MP3 4.3MByte


 

 اَللَّهُمَّ اسْلَخْنا بِانْسِلاخِ هذَا الشَّهْرِ مِنْ خَطایانا وَ اَخْرِجْنا بِخُرُوجِهِ مِنْ سَیِّئاتِنا وَ اجْعَلْنا مِنْ اَسْعَدِ اَهْلِهِ بِهِ وَ اَجْزَلِهِمْ قِسْماً فیهِ وَ اَوْفَرِهِمْ حَظّاً مِنْهُ

خدایا! پایان‌یافتن این ماه را پایان‌یافتن خطاهای‌مان قرار ده و به‌دنبال خارج شدنش ما را از بدی‌هامان خارج کن و ما را از سعادت‌مندترین اهل این ماه به آن، پرنصیب‏ترین آنان در آن و بهره‏مندترین ایشان از خودت قرار ده

دعای امام سجاد(ع) به هنگام وداع ماه رمضان

 

 

  • صدرا مجد